برنامهٔ پنجسالهٔ اول با وجود بى‌قرينگى با جامعه چين ولى بعلت وجود روحيهٔ انقلابى در مردم و دولت‌مردان چين و تلاش و کوشش فراوان، حاوى نتايج قابل توجه بود و در نوع خود پيشرف و توسعه محسوب مى‌گرديد. تا پاپان سال ۱۹۵۶، ۳/۹۶ درصد از خانواده‌هاى روستايى در مناطق روستايى و بيش از ۹۰ درصد از کارگران بخش‌هاى صنايع دستى به تعاونى‌ها ملحق شدند، ۹۹ درصد از شرکت‌هاى خصوصى صنعتى (احتساب براساس نفرات) و ۸۵ درصد از شرکت‌هاى مشترک خاص و عام شدند، بدين ترتيب، چين در مرحلهٔ اول در زمينه‌هاى کشاورزى صنايع دستي، صنعت وتجارت وابستهٔ سرمايه‌داري، توانست روش سوسياليستى را برقرار کند، اهداف و اصولى که در برنامهٔ پنج ساله براى سال ۱۹۵۶ در نظر گرفته شده بود، به تمامى و زودتر از موعد مقرر به مرحلهٔ اجراء درآمد.


در پايان سال ۱۹۵۷ که اولين برنامه پنجساله به پايان رسيد ارزش کل توليدات صنعتى بيش از ۱۰۰ درصد و ارزش توليدات کشاورزى ۲۵ درصد افزايش داشت، همين‌طور درآمد ملى ۵۳ درصد و سطح ميانگين مصرف براى شهر و روستا ۲۳ درصد افزايش يافت.


اول ژاويه ۱۹۵۸ دومين برنامه پنجساله چين (۶۲-۱۹۵۸) براى توسعهٔ اقتصاد ملى آغاز شد، اهداف کلى اين برنامه توسعه نيروى اتمي، نيروى برق و صنايع خودکار بود.


بعدها به دليل اشتباهات جدى که در اصول اتخاذ شده براى مشى اقتصادى کشور رخ داد برنامه بطور کامل اجراء نشد و فقط از سال ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۰ به اجراء درآمد و بيشتر روى سياست صنعتى شدن تکيه کرد.


با بروز ناهماهنگى‌هايى در برنامه پنجساله اول و شروع برنامه پنجسالهٔ دوم مائوتسه دونگ پيرو تذکرات قبلى خود ضمن انتقاد از بافت برنامه‌ريزى‌هاى به سبک شوروي، طرح دو برنامه جهش بزرگ به پيش و کمون‌هاى خلقي را به تصويب کميته مرکزى حزب کمونيست رساند.


در قدم اول جهش بزرگ به پيش تلاشى خيره کننده براى افزايش توليدات بود، شعارهاى تبليغاتى حاکى از آن بود که کار ۲۰ سال در يک روز انجام خواهد شد. در مرتبهٔ دوم سياست جديد طورى طرح‌ريزى شده بود که بى‌قرينگى و تمايل اقتصاد چين را به يک‌سو تصحيح کند و اختلافات و تبعضات بين صنعت و کشاوزى و شهر و روستا را از بين ببرد.


در مرتبهٔ سوم جهش بزرگ يک تبليغات گسترده بود، ارتش‌هاى برزگران در حالى که اعلان‌هاى پارچه‌اى در دست داشتند و طبل مى‌نواختند، بسوى محل‌هاى سازندگى روان مى‌شدند، شعار کشاورزى به مثابه پايه و صنعت بعنوان عامل هدايت کننده وجه مشخصهٔ اين سياست بود، و تقدم‌ها ابتدأ به کشاورزي، سپس به صنايع سبک سنگين داده شده بود. بطور کلى اين جنبش ۳ مرحله داشت.


مرحلهٔ اول ژانويه تا مارس ۱۹۵۸، مرحلهٔ دوم از مارس تا اوت ۱۹۵۸، و مرحلهٔ سوم از اوت تا دسامبر ۱۹۵۸ که مرحلهٔ سوم شامل، ۳ بخش مجزا بود:


۱. کمون‌هاى خلقى روستايى ۲. کمون‌هاى خلقى حومهٔ شهرها ۳. زمينه‌هاى ديگر.


البته اين سياست براى کشور ناکامى به همراه داشت، کشور مجبور شد براى ادامهٔ زندگى از منابع مالى گذشته استفاده کند و توليدات صنعتى و و غذايى کاهش پيدا کرد، در پى اين مسائل از نقش مائو کاسته شد، ولى چينى‌ها خود علل اين عدم موفقيت را قطع ناگهانى و غير منتظرهٔ کمک‌هاى فنى و اقتصادى از جانب شوروي، عدم آگاهى کادرها از نظريهٔ اقتصادى مارکسيسم، بى‌تجربگى در بررسى اقتصادى و شرايط نامساعد جوى اعلام کردند.


در مورد قطع کمک‌هاى شوروى و تأثير آن بر اقتصاد کشور، روزنامه‌ٔ مردم در آن زمان چنين نگاشت:


در اين مدت ما با يک مکل غير منتظره روبرو شديم، اين مکل را اولياى امور شوروى براى ما ايجاد کرده بودند آنها در ژوئيه ۱۹۶۰ فرصت را غنيمت شمرده، ما را تحت فشار قرار دادند اختلافات ايدئولوژيک بين احزاب چين و شوروى را به سطح روابط دو کشور وارد کردند، آنها دفعتاً تصميم گرفتند کارشناسان خود را که تعداد آنها به ۱۳۹۰ نفر مى‌رسيد و به چين کمک مى‌کردند از چين خارج کنند، ۳۴۳ قراردادرا که مربوط بهاعزام کارشناس بود کان‌لم‌يکن اعلام داشتند و بالاخره ۲۵۷ طرح همکارى فنى و علمى را باطل نمودند، بعد از آن ارسال وسايل و تجهيزات که براى کارخانه‌هاى ما ضرورى بود، قطع گرديد، اين اقدامات در صنايع و تأسيسات ما تأثير نامطلوبى باقى گذارد و مسير ما را در توسعهٔ اقتصاد کشور از هدف اوليه منحرف نمود و مشکلات ما بيشتر شد.


لازم به يادآورى است که جهش بزرگ منافع دراز مدتى را براى چين در برداشت که عبارت بودند از: تأکيد روى کشاورزي، صنايعى که در آن از تعداد کارگر بيشترى استفاده مى‌شود، اتکا به خود و ايجاد کمون. کمون تبديل تعاونى‌هاى به مرتبه بالاتر در راستاى سوسياليسم و کمونيسم بود، سه تعاونى يا بيشتر در هم ادغام مى‌شد و حداقل يک روستا را در بر مى‌گرفت و بتدريج روستاها بهم پيوند مى‌يافتند و مديريت مرکزى که تقسيم کار را به عهده داشت آنها را اداره مى‌کرد، در ضمن کمون‌ها وظايف حکومت محلى را نيز عهده‌دار شدند، از اين کمون‌ها حدود ۷۴۰۰۰ در چين ايجاد شد. چين در نتيجهٔ اشتباهات بچپ گرايانه در جهش بزرگ به پيش و جهش کمون‌هاى خلقي و نيز بلاياى طبيعى و قطع کمک‌ها و لغو قراردادهاى شوروي، با مشکلات اقتصادى جدييى در سال‌هاى ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۱ روبه‌رو بود، براى فايق آمدن بر اين مشکلات، حزب و دولت چين تصميم گرفتند که از آن سال، سياست تعديل، استحکام بخشيدن و تکميل توسعه را در پيش گيرند.


تأسيسات فوق که به سياست بازسازى اقتصادى معروف گشت از گرايش‌هاى ايدئولوژيک کمتر برخوردار و در عوض در راستاى استراتژى توسعهٔ اقتصادى قرار داشت.


پراگماتيسم يا واقعيت‌گرايى چهارچوب بررسى‌ها و کاوش‌هاى حزب واقع گرديد و لذا نتوانست کشور را از مهلکهٔ بزرگى نجات دهد، بدين ترتيب بعد از ۵ سال کار سخت، چين به نسبت از اقتصاد ملى خوبى برخوردار شد، در مقايسه با سال ۱۹۵۷، ارزش کل توليدات کشاورزى و صنعتى در سال ۱۹۶۵، ۵۹ درصد رشد داشت که نسبت رشد کشاورزى ۱۰ درصد و رشد صنعتى ۹۸ درصد بود.


سال‌هاى بين ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۵دوران سومين و چهارمين برنامهٔ توسعه اقتصاد ملى بود، در دوران سومين برنامه، از ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۰، ضرايب سالانهٔ رشد پيش‌بينى شده، ۴/۴ درصد براى کشاورزي، ۱۲ درصد براى صنايع، ۹۱ درصد براى زغال سنگ، ۱۱ درصد براى فولاد، ۱۲ درصد براى نفت و ۱۵ درصد براى کود و نيروى برق بود، در برنامهٔ چهارم، که مى‌بايست در فاصله سال‌هاى ۷۵-۱۹۷۱ اجراء شود، به شبکه‌هاى اقتصادي، ماشين‌آلات کشاورزي، ملزومات معدني، صنايع فلزکارى و برقي، حمل و نقل و صنايع مواد نفتى تقدم داده بودند.


با اين وجود به علت مسائل انقلاب فرهنگي، به جاى اجراى کامل برنامه تنها مختصرى از آن به انجام رسيد در طول اين دوران روزبه‌روز عدم توازن در اقتصاد ملى افزايش يافت.