در این داستان بلند, تصویری از فقر و اختلاف طبقاتی, در قالب زندگی گروهی نوجوان ولگرد خیابانی به تصویر کشیده شده است .راوی داستان, پسربچهای به نام لطیف است که همراه پدرش برای یافتن کار به تهران میآید .در این داستان, وی آخرین روز اقامتش در تهران را بازگو میکند .پدرش دستفروشی است که با یک گاری, سیب زمینی, پیاز و میوه میفروشد .لطیف هم با سه چهار نوجوان دیگر اوقات را به آوارگی میگذراند .لطیف اگرچه جای مشخصی برای ماندن ندارد, اما گدایی نمیکند .او ضمن شرح اتفاقاتی که برای خود و دوستانش روی میدهد, تصویری از اختلاف طبقاتی و نحوه زندگی, در تهران فراروی مخاطب قرار میدهد . کتاب با داستان کوتاهی با عنوان 'به دنبال فلک 'از صمد بهرنگی به پایان میرسد .