کتاب حاضر دربارهی روانشناسی جنسیت و با تاثیرپذیری از نظریههای کارل گوستاویونگ ـ روانشناس سوئیسی ـ نگاشته شده است. به تصریح کتاب: 'یونگ، عنصر متضاد در مرد و زن را انیما یا روان زنانه و انیموس یا روان مردانه نامیده است. منظور از روان زنانه، عنصر مونث در شخصیت مرد و منظور از روان مردانه، عنصر مذکر در شخصیت زن است. وی این کلمات را از کلمهی لاتین Animare به معنی روح دادن، گرفت، زیرا میپنداشت کار روان زنانه و روان مردانه، همچون روح و روان بخشیدن به مرد یا زن است. شواهد تجربی در مورد واقعیت انیما و انیموس را آنجا میتوان یافت که روان آدمی خود به خود، خود را آشکار میسازد. انیما و انیموس در رویاها، افسانهی پریان، اسطورهها، شاهکارهای ادبی جهان و مهمتر از همه در پدیدههای گوناگون رفتار انسان دیده میشود. زیرا انیما و انیموس، شریک و یار پنهان در هر رابطهی انسانی و در هر تلاشی برای تکامل فردی هستند. یونگ آنها را 'کهن الگو' میخواند، زیرا انیما و انیموس، مصالح اصلی ساختار روان مرد و زن به حساب میآیند'.