نوشتار حاضر, مجموعهای است درباره داستان و گستردگی آن در میان بشر, تئاتر, هنر و نظایر آن که گاه با خاطراتی از نگارنده درباره مقولات یاد شده همراه است .نویسنده در بخشی از کتاب اذعان میدارد' :ما در میان داستانی زندگی میکنیم, داستان خودمان, و همچنین در میان داستان زندگی چند آدم نزدیکمان .ما در میان داستانهای دیگری نیز زندگی میکنیم, داستانهایی که با همسایگانمان در آنها با یک دیگر شریک هستیم با آحاد ملتمان, و گاهی هم با تمامی مردمان کره ارض....اگر این رابطه فرد ـ داستان بریده شود, به هر دلیل روانی و یا روحی که باشد, شخص به بیرون از جریان زمان افکنده میشود .او دیگر نه میداند که کیست, نه میداند که چه باید بکند, مفهوم زمان را نیز از دست میدهد .او به چیزی چنگ زده است که ظاهرا وجود نام دارد, فرد, از نظر پزشک, هویت خویش را از دست داده است .هر چند که ساز و کارهای جسمی او, همچون گذشته عمل میکنند .او در میانه راه, خود را گم کرده, او دیگر وجود ندارد...وقتی تجارت جهانی فرمان میراند, همه چیز را بر سر راه خود جارو میکند .هیچ چیز نمیتواند آن را در هم بشکند, حتی کمی رام و نرمخوی گرداند .با روشهای امروزی, سانسور را در بی رحمانهترین شکل خود به کار میبرد .امروزه, تفکر تجارت جهانی خود سانسور شماره یک محسوب میشود, که در ظاهر 'عدم خشونت', زیر لوای دروغین 'تجارت آزاد, رقابت آزاد '! بدترین نوع سانسور را اعمال میکند .'