نویسنده در آغاز دربارهی طرح پرسش عقبماندگی ایران میگوید: منطقی ترین بدل پرسش اساسی عقبماندگی، پرسش بنیادین چگونگی پیشرفت مغربزمین است. جست و جوی پاسخ برای عقبماندگی سرزمینهای خارج از حوزهی غرب در بنیاد عبارت است از یافتن پاسخ برای پیشرفت غرب'. بر این اساس، وی با رد پاسخهای گوناگون، تصریح میکند: 'یگانه پاسخ معنادار بر پرسش اساسی عقبماندگی، دست نیافتن به علم جدید است. آنها از مصیبت زمینلرزهها در امانند زیرا علم و دانش جدید است. آنها از مصیبت زمینلرزهها در امانند زیرا علم و دانش جدید را در اختیار دارند و ما هزاران بیگناه را کشته میدهیم زیرا علم جدید مغربزمین را در اختیار نداریم. جریان کالا و اندیشه یکسویه است زیرا آنها به علم مجهزند و مانیتیسم. ما عقبماندهایم و آنها پیشرفتهاند زیرا آنها علم جدید را ساختهاند و ما از آن به دور ماندهایم.... علم جدید که خاستگاه آن مغرب زمین بوده فصل جدایی سنت و مدرنیته است. ملل عقبمانده با هر آرزو و امید هر نگاهی که به آیندهی خود دارند، باید جذب علوم غرب شوند و اندیشهی علمی را سرلوحهی تلاشهای خود قرار دهند تا عهدهی حل دشواریهای زندگی در جهان معاصر برآیند... وجه تمایز عملی دو عنصر سنت و مدرنیته را از هر زاویه که بنگریم چیزی جز حضور علم در جامعه تشکیل نمیدهد. جامعهی مدرن، جامعهی مجهز به بعلم جدید است. جامعهی فاقد آن با وجود جذب ظواهر و مهلات زندگی جدید در باطن به دوران پیش از مدرن تعلق دارد حتی اگر مباحث پسامدرنیته در آن جریان داشته باشد'.