نگارنده در این نوشتار بر آن است تا نشان دهد, اگر بازنمایی در سینما, از منظر پدیدار شناسی تبیین شود, در تحلیل ابعاد مختلف سینما, مانند سینما, تصویر و صدا, روایت و فیلم مستند, محتوا, دریافت, و ادراک تماشاگر نتایج متفاوتی بر جای مینهد .نویسنده خاطر نشان میکند' :نظریه پدیدار شناختی بازنمایی به ما امکان میدهد که ابعاد مهمی از تجربه سینمایی و نیز رابطه میان فیلم و جامعه را تحلیل کنیم .تحلیل و صدا در سینما پدیدههایی جدا از یک دیگر نیستند که به طرزی موهوم با یک دیگر پیوند یافته باشند, بلکه در مقام پدیدههایی که به اشیائ و رویدادها و اشخاص و اوضاع و احوال واقعی یا داستانی تعلق دارند, میانشان ارتباطی قصدمندانه و التفاتی برقرار شده است....اختیار کردن نظریهای پدیدار شناختی برای بازنمایی سینمایی برای نقد فیلم نتایج مهمی به دنبال خواهد داشت .اگر معرفت شناسیای واقعگرایانه اختیار کنیم, یعنی بپذیریم که موضوع و اشیایی که فیلم بازنمایی میکند, از فعالیتهای ذهنی تماشاگران مستقلاند, و نیز اگر در عرصه وجودشناسی فیلم به واقعگرایی روی بیاوریم, یعنی بر وجود کلیها در آن چه فیلم بازنمایی میکند اذعان میکنیم, آن گاه میتوانیم فرآیند ارزیابی نقادانه را در چشماندازی درست قرار دهیم .'....