نگارنده، در این کتاب تلاش میکند چهرهای متدین از 'ویتگنشتاین' نشان دهد و میان دیدگاههای فلسفی و دینی وی پیوند حاصل نماید. این کتاب با مقدمهی مفصل مترجم به چاپ رسیده است. وی خاطرنشان میکند: 'ویتگنشتاین در فلسفهی متقدم خود، روی هم رفته نظر خوشی به مابعدالطبیعه نداشته است و این امر در نگاه وی به دین نیز موثر بوده است. همان گونه که گزارههای مابعدالطبیعی راه به بیمعنایی و مهملگویی میبرند، گزارههای دینی نیز بیمعنا و مهمل هستند. او مابعدالطبیعه، الاهیات و اخلاق را به دیار 'آن چه نمیتوان گفت' میفرستد. بر طبق نظر وی در رسالهی 'خدا خود را در جهان آشکار نمیسازد' خدای ویتگنشتاین خدایی متشخص نیست، همسان با معنای زندگی است؛ یعنی آن چه معنای جهانی نیز هست و همسان با سرنوشت است؛ یعنی جهانی که مستقل از ارادهی ماست، همچنین همسان است با آن گونه که اشیا هستند. دو الویت هست: جهان و وجود مستقل من. نهایتا دین در تفکر ویتگنشتاین متقدم، بخشی از قلمرو 'رازآمیز' تلقی میشود. بر خلاف واقعیتهای معرفتی، دین نمیتواند در گزارههای معنادار بیان شود؛ بلکه تنها میتواند نشان داده شود'.