'ژان فرانسوا لیوتار 'در کتاب حاضر وضعیت دانش و جایگاه علم و تکنولوژی در جوامع سرمایهداری صنعتی پیشرفته را بررسی کرده است .به اعتقاد 'لیوتار ' علم طی دهههای گذشته, بخش اعظم تلاشهای خود را مصروف تحقیق این موضوعات نموده :زبان, نظریات زبانشناسی, ارتباطات, سیبرنیتیک, انفورماتیک, کامپیوتر و زبانهای کامپیوتری, بانک دادهها و مشکلات ترجمه از یک زبان کامپیوتری به زبان دیگر .وی معتقد است در آینده, آموزش دیگر به کمک آموزگاران و معلمین صورت نخواهد گرفت, و هر دانشی که بتواند به زبان کامپیوتری تبدیل گردد, به هیچ وجه دوام نخواهد یافت .این زمان از نظر 'لیوتار 'به صدا درآمدن ناقوس مرگ استاد است' .یکی از اساسیترین نکات مورد توجه 'لیوتار 'در این کتاب, اشاره به این مسئله است که دانش علمی یا شناخت علمی تنها نوع دانش یا شناخت به شمار نمیآید... .وی بر این نکته تاکید دارد که دانش علمی, چگونه موجب مشروعیت خود میگردد, و چگونه خود را قابل قبول و قابل اعتماد میسازد .'به گفته لیوتار' :گفتمان علمی, زبانی کاملا متفاوتی با گفتمان روائی دارد و با اسطوره یا افسانه متفاوت است .زیرا گفتمان علمی برخلاف گفتمان روایی, قادر به مشروعیت بخشیدن به خود نیست و برای مشروعیت یابی باید به بیرون از خود متوسل گردد .'به نظر وی' :اکنون علم آن قهرمان اسطورهای که به تدریج ما را به سمت آزادی کامل و شناخت مطلق هدایت خواهد کرد, نیست ;علم نقش قهرمانی خود را از دست داده است .لذا علم دیگر در پی یافتن حقیقت نیست, بلکه درصدد توجیه و مشروع ساختن خود از طریق قابلیت اجرایی و کاربردی هر چه بیشتر است' .'تصویری که 'لیوتار 'در این کتاب از جوامع سرمایهداری صنعتی پیشرفته متاخر به دست میدهد, در واقع تصویر جوامعی است که در آنها عرصه دانش در حیطه کنترل و نظارت و اجرای ماشینهای دقیق و عظیم کامیپوتری است....که ضمن فراهم ساختن تسهیلات فراوان, تبعات و پیامدهای هولناکی در پی دارد .'