نویسنده در مقدمه کتاب حاضر, توضیحاتی در خصوص چگونگی ساختن فیلمی با شرکت 'احمد شاملو 'و همسرش 'آیدا 'به دست میدهد .فیلمی که با مرگ شاملو هرگز ساخته نشد .بخش دوم کتاب اختصاص دارد به متن فیلمنامه 'وصیت ققنوس', 'ماجرا از این قرار است' :شبی که گزارش مراسم رسمی انتقال جسد 'نیما 'به یوش از تلویزیون پخش میشود, 'شاملو 'برابر تصویر نیما که در دفتر کارش آویخته, قول میدهد که گرچه حاضر نشده در این مراسم تبلیغاتی شرکت کند ;اما روزی برای دیدار و ادای احترام به او, به تنهایی راه یوش در پیش گیرد .حالا پس از گذشت سه سال و تشدید بیماری و بریده شدن پای راستش تصمیم میگیرد پیش از آن که دیر شود, به قول خودش وفا کند . در این سفر بلند, احمد شاملو, در حالی که بر صندلی چرخدار نشسته است, به همراه آیدا, همسر و همراه زندگیاش, با اتومبیل از کرج به یوش میرود و در مسیر این سفر حوادث و ماجراهایی رخ میدهد که به شناخت بیشتر او و نیما کمک میکند .در نهایت, شاملو در پایان این سفر دراز, بر آرامگاه استاد نامدارش در روستای یوش, شعری را که در مراحل مختلف سفر به همین مناسبت میسراید, به عنوان وصیت نامهاش خواهد خواند .'