در نوشتار حاضر به طور مفصل مقوله تاثیرپذیری متفکران روس از فلسفه هگلی در قرن نوزدهم, به بحث گذاشته میشود .متفکران روس از همان اوایل قرن نوزدهم پیش از هر فلسفه دیگری, تحت تاثیر فلسفه آلمانی بودند, اما آشنایی آنها با هگل جهت کاملا تازهای به نگرشهای اجتماعی و سیاسی و حتی ادبی آنها داد, و توجیه تازهای برای فعالیتهای رادیکال ـ انقلابی در اختیارشان گذاشت .البته در این میان عدهای از فیلسوفان اجتماعی و سیاسی و حتی منتقدان ادبی به مخالفت با اندیشههای هگلی برخاستند .به هر صورت, ردیابی اندیشه هگل در جریان تحولات فکری ـ سیاسی ـ اجتماعی قرن نوزدهم در روسیه که سرانجام به انقلاب بلشویکی منتهی شد, پرتوی تازه بر همه این تحولات میافکند .نگارنده ضمن بیان تاثیر فلسفه هگلی در فرآیندهای یاد شده, این مباحث را مطرح مینماید' :جایگاه هگل در مجادله میان غربگرایان و اسلاوپرستان '(اشاعه آیین هگل ;از آشتی تا طغیان :بلینسکی, باکونین ;آشتی ناپذیری اسلاوپرستی با آیین هگل, هگلگرایی سنجیده هرتسن) و 'هگلگرایی در دوره خیزش انقلابی ' (طبیعی ساختن دیالکتیک, هگل ستیزی و هگلگرایی نوین فیلسوفان روحپرست, دوستان ماتریالیست دیالکتیک هگلی) .نگارنده, نتیجه مباحث خود را چنین بیان میکند' :طی تقریبا یک سده, فلسفه هگل بر اندیشه روس تاثیر گذارده است .آشنایی با هگل مسلما به روسهای قرن 19کمک بسیاری کرده تا نگرش ژرفتری از خود و رابطهشان با غرب پیدا کنند و نهایتا این که برخی گرایشهای خود پرستانه, نیست انگار, آنارشیست یا برعکس جمعگرای بسیار نیرومند در روسیه آن زمان, مانع شدند که فلسفه سیاسی هگل, در تاثیرگذاری مناسب بر سرنوشت دولت روس کامیاب گردد .'