نویسنده در این اثر نظریهای دربارهی نظام بینالملل به مثابهی یک ساخت اجتماعی عرضه میکند. نیمهی نخست کتاب تحلیلی است مفهومی و فلسفی از آن چه نویسنده از آن تحت عنوان 'ساخت اجتماعی' یاد میکند. نیمهی دوم کتاب نظریهای دربارهی سیاست بینالملل بر مبنای تحلیل فلسفی است. نویسنده خاطرنشان میکند: 'استدلال من در این کتاب این است که چیزی در ذات ساختار آثار شیک نظام بینالملل وجود ندارد که جنگ یا تعارض دائمی را به سرنوشت محتوم سیاست جهانی تبدیل کند. این گزاره به این دلیل بحثبرانگیز است که واقعگرایی سیاسی که مطالعات علمی در حوزهی روابط بینالملل را در امریکای شمالی تحت سلطه دارد به ما میگوید که آنارشی واقعا ما را محکوم به جنگ میکند و سیاست جهانی ذاتا تراژیک است. برای آن که بتوانم این ادعا را در چارچوب خودش به چالش کشم، بسیاری از مفروضات واقعگرایی را در این کتاب به مفروضات خود بدل کردم ـ از جمله، دولت محوری، تلقی از دولتها به عنوان کنشگرایی یکپارچه، اولویت امنیت و عرصهی سیاست حاد (high politics) و بالاتر از همه، اینها، نشان دادم که اگر به عرصهی سیاست زور رقابتآمیزی که واقعگرایی آن را خصوصیت ضروری سیاست جهانی میداند، به عنوان یک ساخت اجتماعی (social construction) بنگریم، درمییابیم که تنها میتواند یکی از 'فرهنگهای آنارشی' فرهنگ لاکی باشد و دو فرهنگ دیگر نیز امکانپذیرند، یکی فرهنگ تعارضآمیزتر هابزی و دیگری فرهنگ همکاریجویانهتر کانتی. خلاصه آن که آنارشی چیزی است که دولتها از آن میفهمند و بنابراین برداشت آنها از آن است که اهمیت دارد. این استدلال پیشرفت و صلح را در سیاست جهانی تضمین نمیکند، اما حداقل امکان آن را مد نظر قرار میدهد'.