پانزدهمین شماره از مجموعه حاضر شامل نقد و بررسی آثار 'ناتالی ساروت 'ـ نویسنده قرن بیستم ـ است' .ساروت خود مبتکر نوآوریهای سبکی که در رمانها و نمایشنامههایش دیده میشود نبود .جویس, پروست و داستایفسکی که آثارشان را خوانده و بررسی کرده بود پیشرو او بودند و منظر دقیقی از جهان بر او نمودند .به او آموختند که چگونه در هستان و چیزها غور کند و چگونه جنبه نامرئی آنها را کشف کند ...ساروت نیز مانند 'نویسندگان رمان نو 'یا 'واقع اندیشان جدید 'از روش سنتی نوشتن داستان براساس طرح و شخصیت سازی و صحنه و توالی زمانی و گفت و گو دست کشید .ساروت قصه نمیگوید, شخصیت هم نمیآفریند ;او نیز مانند نویسندگان 'رمان نو 'صناعات بسیار مندرس بانواک, استندال, فلوبر و زولا را کنار گذاشت....ساروت با تاکیدی که نویسندگان رمان نو بر انتزاع میکند موافق نبود, با آن توصیفهای مفصلی که از خصوصیات اشیای بیرونی میکنند موافق نبود ...در نظر ساروت, شیئ عامل محرک 'زبانی 'نیست بلکه 'نشانه'ای است که روند درونی انسان را نشان میدهد .ساروت در کتاب 'عصر بدگمانی 'که شامل چهار مقاله انتقادی است آثار نویسندگان گذشته را در چارچوب بینش ادبی خود کشف میکند ...ساروت درباره جزئیات مربوط به نام, سن, سابقه, محیط یا هیچ یکی از خصوصیات جسمی و شخصی داستان خود چیزی نمیگوید .'...