'حکایتهای شیرین میرزا رجب 'عنوان مجموعه کتابهایی است که برای گروه سنی 'ب 'ترجمه شده و به گونه مصور و رنگی به چاپ رسیده است .هر کدام از کتابهای این مجموعه حاوی حکایت و داستانی آموزنده از حکایات کهن است .نخستین کتاب از این مجموعه درباره خست میرزا رجب است .همسر میرزا با التماس, موفق میشود سکهای از میرزا بگیرد تا برای دخترش که مدتهاست آرزوی خوردن حلوا دارد, مقداری حلوا فراهم کند .اندکی بعد میرزا بر حسب اتفاق در میدان شهر مردی را میبیند که مارهای بزرگ معرکه گرفته از این طریق کسب روزی میکند .میرزا با دیدن این صحنه به خانه باز میگردد و به هر طریقی که شده سکه را از همسرش میگیرد و میگوید' :در میدان شهر مردی برای یک سکه با مارهای بزرگ و افعی دست وپنجه نرم میکند, اما تو میخواهی با آن حلوا بخری آیا این ولخرجی و اسراف نیست .'