در کتاب حاضر، نخست این مباحث مطرح گردیده است: مفهوم استشراق، ضرورت بحث و پژوهش در زمینهی استخراج، تاریخچهی شکلگیری استشراق، علل و انگیزههای توجه مستشرقان به میراث شرقی، چگونگی ورود خاورشناسان به مطالعات حدیثی، معرفی سی تن از خاورشناسان از اواسط قرن هفدهم تا دوران معاصر که فعالیتی دربارهی حدیث داشتهاند،و معرفی مکتبهای خاورشناسی. سپس، ضمن بیان زندگی علمی و آثار گلدزیهر ـ خاورشناس قرن نوزدهم ـ وی نقد و بررسی شده و با طرح شواهد و ادله مردود اعلام شده است. گفتنی است 1- او میان حدیث و سنت فرق میگذارد؛ 2- وی حدیث را بازتاب نزاعهای سیاسی و فرقهای صدر اسلام میداند؛ 3- وی معتقد است حدیث در قرن اول و حتی قرن دوم نگارش نشده است؛ 4- وی از مسلمانان در خصوص عدم توجه به نقد متن انتقاد کرده است. بخش پایانی کتاب نیز، به نقد و بررسی آرای 'شاخت' ـ خاورشناس معاصر ـ اختصاص دارد که پس از شرح حال علمی وی، چهار نظریهی او در زمینهی حدیث نقد و با بهرهگیری از دلایلی رد شده است. گفتنی است 1- او بر این باور است که بیشتر احادیث فقهی انتساباتشان به پیامبر نادرست است و این احادیث آرای محدثان است که خود را به عنوان حدیث تحمیل کرده است؛ 2- دومین نظریهی وی قاعدهای است که برای شناخت احادیث جعلی مطرح کرده است که 'سکوت دربارهی حدیثی به هنگام نیاز به استدلال به آن، دلیل عدم وجود حدیث در آن زمان است'؛ 3- وی معتقد است شکلگیری اسناد روایات در قرن دوم و سوم است؛ 4- او بر این باور است که شریعت از قلمرو دین خارج است.