در فصل نخست، با عنوان 'مبادی مدیریت سیاسی'، دیدگاه خواجه نصیر توسی دربارهی انسان و جامعه تبیین میگردد. در فصل دوم با عنوان 'بنیانهای مدیریت سیاسی'، سیاست از منظر خواجه تفسیر شده و در آن ماهیت و لزوم مدیریت سیاسی در جامعه، انواع سیاست در جوامع مختلف و رویکرد مدیریت سیاسی متعالی بررسی گردیده است. فصل سوم به تشریح و تبیین ساز وکارها، نهادها و سازمانهای لازم برای انجام مدیریت سیاسی متعالی اختصاص دارد. در پایان نیز، نظر نویسنده، دربارهی مدیریت سیاسی از دیدگاه خواجه نصیرالدین توسی آورده شده است. 'از دیدگاه خواجه نصیرالدین توسی.... مدیریت سیاسی جامعه، ریشه در طبع انسان دارد. او انسان را موجودی مخلوق خداوند متعال میداند که در ابتدای وجود، دور از کمال، ولی شیفتهی آن آفریده شده است. انسان اشرف مخلوقات است و برای رسیدن به کمال، راه، هدف، وسایل و شرایطی خاص خود دارد. این مجموعه عوامل و اسباب، با توجه به خصلتهایی که در طبع انسان موجود است، تنها در جامعهی سیاسی و با زندگی سیاسی مجال ظهور مییابد؛ بنابراین، خودسازی و تهذیب اخلاق و تعلیم و تربیت صحیح، شرایط اصلی تحصیل کمال و سعادت نهایی نفسانی است از سوی دیگر، چون رسیدن به کمال بدون بقای بدن ـ به مثابهی ابزار رسیدن به کمال ـ غیر ممکن است، تامین نیازهای مادگی انسان نیز برای رسیدن به سعادت ضروری است. لذا خواجه با اولویت دادن به سعادت حقیقی میداند و با رویکردی دو ساحتی به مدیریت سیاسی مینگرد؛ بدین معنا که مدیریت سیاسی باید نیازهای مادی جامعه را برای مهیا سازی شرایط و عوامل رسیدن به کمال و سعادت، اداره کند تا نیازهایی که در راستای کسب فضایل و سعادت قرار دارند، تامین گردند و مهمتر از آن، در راستای کسب فضایل بیشتر مادی و معنوی و رسیدن به دانایی و سعادت، ارتقا و تعالی یابند. خواجه با طرح و رد رویکرد مدیریت سیاسی ناقصه، رویکرد مدیریت سیاسی فاضله را رویکردی جامع و کامل معرفی مینماید و با اهمیت دادن به تناسب میان خواست مردم و اهداف مدیر سیاسی، مدیریت سیاسی شایسته و مناسب هر یک از انواع جوامع سیاسی را به ما میشناساند؛ از جمله برای مدیر سیاسی جامعهی سیاسی فاضله که به دنبال پیشرفت و تعالی توامان مادی و معنوی است، هفت شرط را ذکر میکند. همچنین، خواجه نصیرالدین ریاست و مدیریت سیاسی جامعه را مسئولیتی میداند که از سوی خداوند، مورد بازخواست قرار میگیرد و لذا باید به عهدهی کاملترین شخصی از لحاظ عقل و دانایی و دیگر فضایل انسانی قرار گیرد. به اعتقاد او مدیر سیاسی حقیقی کسی است که این صفات را دارا باشد، هر چند ظاهرا در راس حکومت نباشد'.