نویسنده در آغاز کتاب خاطرنشان میکند: 'این چند نوشته را سعی کردهام با روحیه یک جنگجوی مغول بنویسم... مبارزه هر جنگجوی ایلیاتی مبارزهای است با دنیای سکون که اگر خونی هم ریخته میشود خون تمدن و شهرنشینی است. میشود گفت که این نوشته سعی دارد مثل همان شورش چنگیز هجومی علیه کلمات علیه منطق علیه آن فرهنگی که سکون را تحسین میکند باشد. شورش کلمات, شورش عقل, انفجار ذهن'. در پایان یکی از نوشتهها که 'جرقه آخر: قسمت منفور' نام دارد آمده است: ... هنر زیبایی نمیشناسد, تناسبات نمیشناسد, رنگ و نور و حجم و ریتم و قافیه نمیشناسد. هنر یعنی حرکت, هنر یعنی رفتن, یعنی آزادی, یعنی تولید آن فضای خالی, تولید آن چیزی که هیچ کس نمیخواهد, تولیدآن دنیای پر حرکت, دنیایی که در آن میشود رفت, همه چیز را رها کرد, فرار کرد, بیفایده را به راحتی میشود رها کرد. آن قسمت منفور همان جای فرار است'.