در این کتاب, شرح زندگی 'هانس کریستیان آندرسون 'در قالب داستان بازگو میشود .هانس ـ که خود راوی است ـ در این داستان از مشقات و مشکلاتی سخن میگوید که در زندگی متحمل شده است .وی در سال 1805میلادی در دهکدهای به نام 'اودنسه 'در دانمارک و در خانوادهای بی بضاعت چشم به جهان گشود . پدرش کفاش بود و به سختی زندگی محقرانه خود و خانوادهاش را اداره میکرد . هانس در یازده سالگی پدر خود را از دست داد و در پی آن ناگزیر برای تامین مخارج زندگی خود و مادرش به مشاغل گوناگونی روی آورد .سرانجام به پیشنهاد یکی از دوستان پدرش به 'کپنهاک 'رفت تا شغل بازیگری در تئاتر را پیشه خود سازد .در آن جا طی سه سال سختیهای بسیاری پشت سر گذاشت تا این که تصمیم گرفت بنویسد ;اما نوشتههایش با موفقیت همراه نشد . از همین رو, به سفر روی آورد و به نقاط مختلف دنیا سفر کرد که حاصل آن شعرها و نمایشنامههای فراوان بود .پس از آن قصه پریان را نوشت که با استقبال مواجه گردید و رفته و رفته, قصههایش او را مشهور ساخت .هانس در سال 1875درگذشت' .زندگی هانس کریستیان آندرسون آیینه تمام نمای تلاش پسر کفش دوزی است که با همت بلند و ستیز و آویز پیگیر با سختیهای محیط پیرامونش, موفق میشود به آرزوهای دوران کودکی و نوجوانیاش جامه عمل بپوشاند و به مرتبه والای نویسندگی برسد .'