کتاب حاضر متن سخنرانی 'حاتم قادری 'با موضوع 'فلسفه سیاسی کلاسیک اسلامی 'است که با این پرسش آغاز میشود' :آیا فلسفه اصولا پسوندی را به عنوان اسلامی, مسیحی یا هر چیز دیگر میتواند متحمل شود یا خیر .' وی در پاسخ به این پرسش میگوید' :فلسفه در واقع الزامات خاص خود را دارد و ما نمیتوانیم با اسلامی بودن یا مسیحی بودن یا هر چیز دیگر آن را پسوند بزنیم ;'مضافا این که فلسفه از آن جهت که از ماهیت اشیا و امور در باب کلیات بحث میکند, طبعا نمیتواند با پسوندهای اسلامی سازگار باشد...با توجه به این که فلسفه متکی بر گفت و گوست, به این معنا ما در ایران و ایران اسلامی فلسفه نداشتیم بلکه حکمت داشتهایم, یعنی نوعی پند, نوعی خرد و دانایی (مانند کلیله و دمنه)...[فلسفه سیاسی کلاسیک اسلامی] با الکندی و رساله 'دفع الحزن 'آغاز میشود و فارابی با کپی برداری از آثار فلاسفه یونان آن را به اوج میرساند, و سپس با رسیدن آن به اندلس تنزل مییابد و پژمرده میشود .حال سخن این است که چرا این وضعیت ایجاد شد .در این باره یکی از مهمترین مشکلات, ادغام فلسفه با فقه, عرفان و کلام بود .یعنی متکلم, فقیه و عارف جای فیلسوف سیاسی را گرفتند . آنها بدون این که نسبتی با فلسفه داشته باشند, آن را در میان خو تقسیم کردند .نگارنده در ادامه اذعان میدارد 'فلسفه سیاسی از جمله پدیدههایی (چیزهایی) است که نیاز به دیدگاه تکثرطلبانه دارد و دیدگاه تکثرگرایانه به حیات اجتماعی برمیگردد .به نوعی میتوان گفت علت رشد فلسفه سیاسی در غرب, وجود نوعی پلورالیسم مشرکانه بود .وی در پایان مطلب عنوان میکند که (چیزی وجود دارد به نام مونیسم تنگ نظرانه و اعضاگرایی در اندیشه که اجازه نمیدهد گفت و گویی به نام فلسفه سیاسی در حیات اجتماعی و سیاسی ما شکل بگیرد .'