نویسنده در این کتاب در پی آن است با الهام از فلسفه علوم طبیعی, بحثی در باب میزان و ارزش قطعیت در چارچوبهای تعلیمی رقیب در علوم اجتماعی, صورت دهد .وی معتقد است' :درس هزارههایی که اسطوره, آیین, تخیل و توهم همه را در فضایی مهآلود به جدالهای بی پایان بر سر یافتههای مشکوک میانگیخت, علم تجربی به گونهای آشکار شد که با عینیت و قطعیت چشمها را به حقیقت باز کند و به نزاع در تاریکی پایان دهد .به کمک مشاهدات و محاسبات سامانمند, محک تجربه بسیاری از شکوک و شبهات را از ساحت اندیشه زدود, اما این مانع از آن نبود که تئوریها و تجارب علمی به ستیز یک دیگر برخیزند, و این گونه معلوم شد که جدال خصیصه کتابی است که به زبان ریاضی نگاشته شده است و این ضمانتی است برای پرهیز از فرضیهبافی, و تعریف علم به کشف قطعی قوانین عام .اما ریاضیات یکی از خوانشهای ممکن کتاب طبیعت است که چه بسا همواره بهترین انتخاب هم نباشد .از این گذشته, نه ریاضیات و نه هیچ ابزار دیگری, علم را از تعارض فرضیات نجات نمیدهد .علم, مفیدترین و شگرفترین رهاورد تاریخ تمدن است .با این همه, به تدریج چنین مینماید که, بر خلاف آنچه در زمان ظهور علم جدید گمان رفت, نه علم کشف است و نه شکوه علم به قطعیت آن .و این البته در علم شناخت اجتماع جلوههای فراگیرتری دارد .'...