'پائولوکوئیلو' در این اثر چنین خاطرنشان میکند: 'این کتاب را در ژانویه/ فوریهی سال 1992 نوشتم؛ کمی پس از پایان جنگ جهانی سوم که نبردهایی بود که با سلاحهای متداول صورت میگرفت. طبق اعتقاد سنت، این جنگ در سال 1950 با محاصرهی برلین آغاز شد و با فروریزی دیوار برلین خاتمه یافت. فاتحان هم چون دیگر جنگها، در سرزمین مغلوب پراکنده شدند. فقط این جنگ قربانیان ناشی از سلاحهای اتمی به همراه نداشت، و هیچگاه چنین اتفاقی رخ نمیدهد چرا که خلقت خداوند بزرگتر از آن است که به دست بشر نابود گردد. اینک طبق اعتقاد سنت، جنگ جدیدی آغاز خواهد شد. جنگی پیشرفته که کسی را گریزی از آن نیست چرا که با نبردهای این جنگ است که رشد بشر به تکامل میرسد و کامل میشود. و ما هر دو گروه متخاصم را خواهیم دید؛ در یک جبهه کسانی هستند که هم چنان به نژاد بشر معتقدند و میدانند گام بعدی رشد فردی به همراه دارد. و در جبههی دیگر کسانی هستند که منکر آیندهاند. آنها معتقد به زندگی دنیویاند و متاسفانه کسانی هستند که با وجود داشتن ایمان معتقدند راه آزادگی را یافتهاند و از دیگران میخواهند راهشان را دنبال کنند. به همین دلیل است که فرشتگان بازگشتهاند و باید حضور یابند. فقط آنها هستند که میتوانند راه را نشانمان بدهند. ما میتوانیم تجاربمان را با دیگران سهیم شویم؛ درست همان گونه که من کوشیدم همین کار را در کتابم انجام دهم. ولی برای چنین رشدی فرمول خاصی وجود ندارد'.