'مالیکا اوفکر 'در این کتاب از جزئیات زندگی خود و خانوادهاش در مراکش, سخن میگوید .او دختر 'ژنرال اوفکر 'فرمانده نظامی و امنیتی مراکش است که در پی کودتای نافرجام پدر علیه پادشاه مراکش, روزگار اسفباری را به همراه خانواده پشت سر میگذارد' .مالیکا ' که خود به دربار راه داشت اکنون روزهای وحشتناکی را باید به طور غیابی در زندان طی کند ;ضمن آن که پادشاه دستور داده بود آنان سخت تحت مراقبت باشند و به طور مخفیانه در زندانهای چند پادگان به سر برند تا عاقبت بر اثر سوئ تغذیه و گرسنگی مزمن جان ببازند .این کار با هدف این که رسانههای خبری از وضعیت آن خانواده باخبر نشوند, صورت میگرفت .وضعیت زندان هر ماه و هر سال بدتر از سابق بود .نداشتن تغذیه, بهداشت, لباس مناسب و حتی عدم ارتباط آزادانه اعضای خانواده با یک دیگر, دشواری و تنگنا را دو چندان کرده بود .مالیکا و دیگر اعضای خانواده که مخفیانه با یک دیگر ارتباط برقرار میکردند, موفق شدند با حفر زمین به وسیله قاشق, از زندان فرار کنند و خود را به یک هتل در شهر برسانند .آنان که قریب 20سال در زندان بودهاند اینک فضای متفاوت زمان را حس میکردند' .مالیکا 'با درایت تمام موفق میشود با یکی از ایستگاههای رادیویی فرانسه تماس برقرار کند و آنها را به مصاحبه با خانواده 'اوفکر 'فرا خواند .پس از آنکه مصاحبه صورت میگیرد و همگان از وضعیت فاجعهآمیز افراد باخبر میشوند, پلیس مراکش آنها را دستگیر کرده این بار ناگزیر آنان را در خانهای اسکان میدهد و شدیدا از آنها مراقبت میکنند .سرانجام پس از چندی, اعضای خانواده از آن خانه میگریزند و به کشور فرانسه پناه میبرند و ...کتاب شامل تصاویری از اعضای خانواده 'اوفکر 'است .