مجموعهي حاضر كه به دو زبان فارسي و انگليسي تدوين شده، مشتمل است بر پنج داستان كوتاه با اين عناوين: عشق گمشده، عروسك، مردي ديگر، طلسم و پايان سفره. براي نمونه در داستان آغازين، راوي از اتفاقاتي كه ده سال پيش برايش رخ داده سخن ميگويد؛ زماني كه به علت گرماي تابستان تصميم گرفت به خارج از شهر برود. در آنجا بود كه بنزين ماشين تمام شد و دختر زيبايي به نام مري او را با خود به روستايشان برد. همه چيز در آن روستا عجيب به نظر ميرسيد و عجيبتر اين كه مري ـ كه حالا نسبت به او احساس علاقه ميكرد ـ از او ميخواست تا قبل از فرا رسيدن صبح آنجا را ترك كند. او تصميم ميگيرد، به شهر رفته و پس ازتهيهي بنزين به روستا بازگردد. اما در شهر از شخصي ميشنود كه مردم اين روستا سيصد و پنجاه سال پيش در يك آتشسوزي از بين رفتهاند اما هر ده سال يكبار تنها به مدت يك روز زنده ميشوند و هركس نزد آنها بماند و تا پيش از فرا رسيدن صبح آنجا را ترك نكند اتفاق بدي برايش رخ ميدهد. راوي كه دلباختهي مري شده، ده سال است به انتظار اوست و به گفتهي خودش دو ماه ديگر دوباره ميتواند مري را ببيند با اين تفاوت كه اينبار، با رسيدن صبح آنجا را ترك نخواهد كرد.