در این مجموعه 4 داستان کوتاه با این عناوین، فراهم آمده است: 'خاکستر نسلها و آتش جاوید'، 'مرتا اهل بان'،'یوحنای دیوانه' و 'صلبان'. برای نمونه در داستان 'مرتا اهل بان'، راوی زندگی زنی فقیر با نام 'مرتا' را به تصویر میکشد که به او هتک حرمت شده و اکنون در بستر بیماری به سر میبرد. این زن، صاحب فرزندی است با نام فواد که در چهارراهها به گلفروشی مشغول است. راوی از طریق فواد به منزل زن رهنمون میشود و در این حال، خطاب به او میگوید: 'مرتا تو گلی له شده زیر پای جانوری هستی که در جسم بشری پنهان گشته است. آنان که تو را له کردند سنگدل بودند، اما نتوانستند عطر پراکندهی تو را نابود سازند؛ آن عطری که به همراه نالههای بیوهزنان و فریاد دلخراش یتیمان و آه فقیران به سوی آسمان که منبع عدل و رحمت است میرود. مرتا گل له شده زیر پا بهتر از پای له کننده است'. سرانجام نیز مرتا میمیرد و نعش او توسط دو شخص فقیر در گورستانی بیرون از شهر، دفن میگردد، در حالی که کاهنان نیز بر جنازهی او نماز نمیگذارند.