در این داستان، 'اسنیز' ناچار است که صد و یک راه برای عصبانی کردن معلمهایش بیابد و باید در این راه عجله کند. کسی به طور دقیق نمیداند که چرا رفتارهای عجیب و غریبی از 'اسنیز' سرمیزند، اما او برای خودش، دلیلهای نسبتا خوبی دارد. این دلایل عبارت است از: نقشهی احمقانهی پدر مادرش که به طور حتم او را برای همیشه از دوستانش جدا میکند، دوستی صمیمی که مشکل سکسکهی حاد دارد و یک معلم تاریخ ترسناک که منتظر است او را از درس تاریخ رد کند و بالاتر از همهی اینها 'اسنیز' نگران آیندهی اختراع خودش است. چه کسی بدش میاید که ساعت رومیزی آهسته روی شانهاش بزند و او را بیدار کند؟ او نگران توقع دوستانش است که انتظار دارند برای نمایشگاه تاریخ و پروژهای که قرار است عرضه کنند فکری بکند. خوشبختانه 'اسنیز'، گروه دوستانی بامزه دارد که در این راه با او کمک میکنند.