این کتاب با موضوع عرفان سرخپوستی و فلسفهی تولتک، شامل نقد آثار 'کارلوس کاستاندا' است که در آن اصول اساسی راه معرفت باطنی، بازگو شده است. برخی از موضوعات کتاب، عبارتاند از: تحلیل و بررسی نقاط ضعف و قوت شمنیزم، تحلیلهایی به منظور فهم روح حاکم بر آموزشهای تولتک، تفسیری بر مراحل هنر رویابینی در شمنیزم، بررسی برخی تشابهات در نگرش تولتک و ادیان الهی، برخی خطرات آشنایی علاقهمندان تعالیم باطنی با شمنیزم ـ تولتک و جریانهای مشابه و آخرین مصاحبهها با کارلوس کاستاندا و همراهان وی، در کتاب، تصریح گردیده است: 'به عنوان یک نقطهی قوت، میتوان گفت که رکن اصلی تعالیم در شمنیزم تولتک، یک فرد نیست بلکه روح است که رکن اصلی نظام شمنی را تشکیل میدهد. شمنیزم با وجود اهمیت بسیاری که برای حضور استاد، قائل است، او را تنها به عنوان کانال بیعیب و نقص روح میشناسد که فرامین روح را منعکس میکند. یکی از نقاط قوت این مکتب را میتوان چنین برشمرد که شمنیزم تولتک، سلوکی است که به نسبتی معقول برای پرورش قوای درونی و باطنی و نیز قوای جسمی و ظاهری اهمیت قائل است. یکی دیگر از ویژگیهای بارز این طریقت، قابلیت تفسیرپذیری این تعالیم در ظرف زمان و مکان است. از نقاط قوت دیگر در آموزههای تولتک، وجود دو نوع آموزش مکمل موسوم به آموزههای سوی راست و سوی چپ است که در دو حالت متفاوت به کارآموز، آگاهی داده میشود'. از نقاط صنعتی که نویسده برای این مکتب برشمارده میتوان به عدم راستگویی، استفاده از کلمات مستهجن و زمین را به عنوان معشوق یاد کردن، اشاره کرد'.