این کتاب, رمانی است نوشته 'ولادیسلاوریمونت' (1867 ـ 1925) نویسنده روسی. این رمان داستان تولد صنعت و بازرگانی در لهستان اواخر قرن نوزدهم است. عنوان رمان معنای ضمنی طنزآلودی دارد؛ زیرا سراسر رمان حاکی از استثمار, شقاوت, بیایمانی و سقوط افکار شریف و هتک حرمت آدمیان است. نویسنده در این رمان جامعهای را توصیف میکند که در آن قدرت پول و سرمایه حاکم است و مردمی که در برهوت ناآشنای تحولات جدید اقتصادی و سیاسی بیآنکه هدفی در برابر خود ببینند یا امیدی به آینده داشته باشند, سرگردان ماندهاند. 'ریمونت' (نویسنده) به سرزمین موعود ابعاد اهریمنی میبخشد. جایی که حتی باران خاصیت پاک کنندهایاش را از دست میدهد, خیابانها را نمیشوید و هوا را تازه نمیکند. ریزش آن تنها احساس خلا, جبر, اهمال و بیتوجهی را تشدید میکند. چشمانداز شهر 'لودز' عنصر وحشت و انهدام است, اما موجب آن گرسنگی و فقر نیست, بلکه ثروت است! شهری که در آن تجملی کابوسوار و فقری هولناک پهلو به پهلوی یکدیگر, خودنمایی میکنند.