در این نوشتار, بررسیها و یافتههای ویل دورانت در خصوص نقش و جایگاه زن در آیین و اخلاق یهودی, اسلامی و مسیحی جمع آمده است. برای نمونه درکتاب خاطرنشان شده است: '[در آیین یهود] موقعیت زن از لحاظ حقوقی نازل و از نظر اخلاقی بلند پایه بود. مرد یهودی مانند افلاطون خدا را سپاس میگذاشت که زن آفریده نشده است, و زن یهودی از سر فروتنی جواب میداد: 'خدا را شکر که مرا بر وفق مشیت خود آفرید'. در کنیسه, زنان جای جداگانهای در بالاخانه داشتند و یا پشت سر مردها مینشستند. ... هنگام شمارش عدهی حاضران برای حد نصاب, هیچ گاه زنان را به حساب نمیآوردند, سرودهایی را که در ستایش از زیبایی زن ساخته شده بود ناشایسته میدانستند, هر چند که تلمود آنها را جایز شمرده بود... محمد [ص] وضع زن را بهبود بخشید, ولی طبیعی میدانست که زن مطیع مرد باشد. به مردان دستور میدهد که بندهی شهوت خود نباشند. تقریبا مانند کلیسای مسیحی, زنان را بدترین وسیلهی ابتلای مردان میداند. تصدی امور حکومت را بر زنان حرام کرد. آنها اجازه دارند برای نماز به مسجد بورند, اما اگر در خانه نماز بخوانند بهتر است.... نظریههای روحانیان [مسیحی] عموما بر ضد زنان بود؛ پارهای از قوانین کلیسا بر انقیاد زنان افزود, اما بسیاری از اصول و رسوم مسیحیت مقام اجتماعی زن را بالا برد... کلیسا افراد را مجبور به پیروی از اصل تک همسری میکرد, اصرار داشت که باید موازین اخلاقی واحدی برای افراد هر دو جنسی رعایت شود, زن را به صورت آیین پرستش مریم گرامی میداشت, و از حق زن در تحصیل اموال موروث دفاع میکرد. قانون مدنی بیشتر با زن روی مخالفت نشان داد تا قانون کلیسایی در هر دو قانون به شوهر اجازهی زدن داده شد...'.