اثر حاضر، ارزیابی تحلیلی نظریهی زوال اندیشهی سیاسی است در ایران بر اساس نظریات سید جواد طباطبایی، به تصریح نگارنده: 'در یک نگاه کلی باید گفت که اصلیترین مدعای ایشان این است که در دورهی اسلامی به دلیل اختلاط و امتزاج فلسفهی یونانی با مبانی دینی، اندیشهی سیاسی و در یک نگاه کلیتر، اندیشهی فلسفی، راه انحطاط را پیموده و در نهایت، اندیشهی سیاسی در اسلام و ایران به شامگاه زوال و امتناع رسیده است. طبیعی است که برای خروج از این معضل، میبایست سرهی فلسفهی یونانی را از ناسرهی مبانی دینی جدا کرد و بر ارتباط نسنجیدهی میان عقل و نقل، پایان داد. دکتر 'طباطبایی'، تاریخ اندیشهی سیاسی اسلام و ایران را در حاشیهی اندیشهی سیاسی غرب مینشاند و بر این اساس برای اندیشهی سیاسی، سه دوره ترسیم میکند: 'سپیده دم زایش اندیشهی سیاسی در یونان باستان'، 'نیمروز اندیشهی سیاسی و آغاز ورود فلسفهی یونان به جهان اسلام در قرنهای سه و چهار' و 'شامگاه زوال اندیشهی سیاسی پس از قرن پنجم تا به امروز'. به عقیدهی دکتر 'طباطبایی'، اتفاقی که پس از این نیمروز، رخ میدهد، پیروزی گام به گام شریعت بر عقلانیت و حکمت و در نتیجه، فرا رسیدن شامگاه اندیشهی فلسفی است. این سیر قهقرایی و انحطاطی از قرن پنجم تا عصر ملاصدرا ادامه مییابد و با ظهور ملاصدرا و غلبهی کامل شرع بر عقل به زوال و امتناع کامل میرسد'.