در این اثر رابطه((راوی)) با((زمان)) و کار و تاثیر آن, و نیز تضاد میان حافظه ارادی و حافظه غیرارادی به گونهای کمابیش یکسان بیان شده است .در یکی از دفترچههای((پروست)) از سال 1909, صحنه نهایی((جستجو)) یعنی مهمانی عصرانه خانه ((پرنس دوگرمانت)) ـ با این تفاوت که در آن جا نه عصرانه بلکه شب نشینی است ـ دو مضمون بنیادی این بخش برای توصیف گذشت زمان آورده شده است :((مضمون مهمانی صورتکها)) و ((مضمون چوب زیر پا)) .از یک سو, گذشت زمان و پیری چنان میکند که گروه میهمانان سالخورده یک مهمانی عصرانه به شکل بالماسکهای در میآیند که همه در آن با مهارت خارقالعادهای ادای آدمهای پیر را در میآورند .و از سوی دیگر, سالیان رفته برای هر کسی همچون چوبهای زیر پایی است که او برفراز آنها به زحمت راه میرود و نمیتواند خویشتن را از بلندیهای مناروار رها کند, و سرانجام نیز از بالای آنها سقوط خواهد کرد .در فصل نخست کتاب, راوی را همراه با تصویر نمادین((ژیلبرت)) در طرف((سوان)) میبینیم, و بدین گونه حلقه رمان که از ((کومبره)) آغاز شده بود در همان جا بسته میشود .سرانجام با بسته شدن حلقه ((جستجو)) و با به هم پیوستن دو طرف, ((پروست)) در یک پایان شکوهمند همه شخصیتهای نمایش کائناتی خود را در مراسم نمادینی گرد میآورد و ....