'امنیت عمومی مبهم و پیچیده است, این مفهوم در سیر حیات خود دایما دچار تحول شده و از مفهومی به مفهوم دیگر تغییر یافته است.... در دیدگاه مدرن, امنیت معطوف به قدرت و تامین زندگی امن و مرفه انسان و حفاظت از عاملان آن یعنی متخصصان و صاحب نظران می شود و نسبت به دیدگاه پست مدرنیسم معطوف به معنا در زندگی انسانی و تاکید بر لذت گرایی و معناگرایی اراده و خلاقیت انسانی است و بالطبع پیچیده شدن مفهوم امنیت در دیدگاه اخیر باعث گردیده که برای تامین و تحکیم آن عدم انعطاف و به کارگیری شیوه ها, ابزارها و متدهای مختلف را شاهد باشیم... [نویسندگان کتاب حاضر] از منظر پسا مدرنیسم با بررسی زمینه های نهادی, ساختاری, سکونت گاهی و حتی روان شناختی به همراه شناسایی ضعف ها و خلاهای قانونی, مبادرت به تجزیه و تحلیل 'واقعیت های شناخته شده' نموده راه کار پیشنهاد می نمایند و علی رغم طرد و کم اهمیت جلوه دادن مسئله 'ارجحیت پیشگیری بر درمان' عملا در بخش عمده ای از فصول تاکید بر تدابیر و سیاست های بازدارنده داشته و 'کیفرزدایی' و 'پوشش دهی پلیس' را به صورت نسبی غیر مفید و ناکارآمد تلقی می نماید. همین نگرش که به صورت زنجیره ای از زمینه های قبل از ورود بزه و ارتکاب جرایم تا 'عدم اجرای احکام' به عنوان حلقه زنجیر پیگیری شده بر این اصل استوار است که مسئولیت پذیر ساختن والدین به همراه پیشگیری واقع بینانه, چه از بعد اجتماعی و چه از بابت تکرار جرم, سرآغاز مبارزه علیه ناامنی انگاشته می شود...'.