نگارنده در این اثر کوشیده تا به معرفی سازمانهای بین منطقهای ـ به مثابهی پل ارتباطی در میان سازمانهای منطقهای جهان ـ نکاتی را در خصوص توسعهنیافتگی کشورهای جهان سوم و خاورمیانه، مطرح سازد. بر این اساس ابتدا مبحث توسعه و حد توسعهیافتگی در کتاب آغاز شده، سپس مسائلی که در ارتباط با توسعهاند، بازگو شده است. همچنین بحث خاورمیانه به منزلهی یک نمونه با آمار و ارقام نشان داده شده و در پایان به معرفی همگراییهای منطقهای و سازمانهای بین منطقهای، راهکارهایی عرضه گردیده است. در بخشی از کتاب با عنوان 'موانع توسعه در ایران' نگارنده میگوید: 'بخشی از این ناکامی (توسعه نیافتگی) را باید به فقدان ابزار علمی در گذشته نسبت داد و بخشی دیگر ناشی از ضعف سیاستهای توسعه و رفتار سیاسی در خلال پنجاه سال گذشته دانست. چرا که انتصاب مدیران سیاسی و اقتصادی نه بر اساس تخصصهای لازم بلکه مبتنی بر روابط و ساخت با قدرتهای سیاسی بوده است. از سوی مدیران انتخابی هم مجری دولتی کردن اقتصاد و هم خصوصیسازی و تعدیل ساختارها و هم مجری اصلاح ساختارهای نظم بوروکراتیک اقتصادی بودهاند. این همه ویژگی در یک مدار بستهی مدیریت اقتصادی و اجتماعی وضعیت جامعهی ما چندان جالب نبوده و دارای نشانی هم از حرکتی بالنده به سوی تحول و حذف مشکلات اساسی نیست و این در حالی است که منابع انسانی، مادی و فرهنگی کشور به خصوص با نگرش اجتماعی و سیاسی عمیق افراد جامعه و پیشینهی جالب کارکرد سیاسی آن بسیار افزونتر از کشورهای دیگر است و تحمل اینهمه ناکامی برای جامعهی ما دردناکتر از جوامعی است که هنوز مدتهای طولانی با مقدمات توسعه فاصله دارند'.