پژوهش حاضر به بررسی تاریخی و جغرافیایی جمهوری اروپا اختصاص یافته و طی آن، تصریح گردیده: 'سیاست بر تاریخ و جغرافیا استوار است و از هردو الهام میگیرد. اروپای سیاسی نمیتواند مثل گذشته تحت تهدید خارجی قرار گیرد و به صورت فدرال اراده شود، مگر این که تفکر جدیدی ناشی از قدرت ورود مهاجرین از شرق و جنوب اتحادیه باشد. اروپای سیاسی نمیتواند دولت در معنای واقعی آن باشد زیرا سازمانی فراملی است که توسط قراردادها به وجود آمده و فاقد قانون اساسی مدون است ولی حقوقی در آن وجود دارد که بر قوانین حقوقی ملتها تاثیرگذار است و در آن، دموکراسی واقعی وجود ندارد. خطر واقعی زمانی به وجود خواهد آمد که در تدوین قانون اساسی به جای منطق کنترل از سوی شهروندان از طریق طرز تفکر، شبکهها، منافع بعضی از کشورها با گروهها و لابیها به فشار متوسل شوند. دستورهای جدیدی را وضع و تحمیل کنند و آن را مبنای شیوه و سبک کلاسیک برای وضع قوانین، به کار بندند که باعث خدشهدار کردن وجدان تودهی مردم اروپا خواهد شد. شاید در طی سالهای آینده نشانههایی از یکسانسازی و تعیین هویت اروپا به صورت واضحتر با جابهجایی هنر و خلاقیت، با ایجاد آموزشهای جدید ملی در ابعاد همگانی و با دانش زبانی واحد که متناسب با اتحادیه باشد، برای فضای داخل اتحادیه یا پشتیبانی فزایندهی رسانهها به وجود بیاید که اکثرا در محدودهی ملی باقی خواهند ماند. در ادامه نیز نگارنده ضمن تعریفی که از 'کافه' در فرهنگ اروپایی به دست میدهد، خاطرنشان میسازد: 'کافه یا فضای مردمی در واقع محل تبادلات افکار اقتصادی، فرهنگی، قواعد حقوقی و تصمیمات سیاسی به روش کاملا ارادی است که در طی چهل سال گذشته پیشرفت قابل توجهی داشته است. در حال حاضر در این معنا، فضای مردمی اروپایی وجود ندارد زیرا اروپای سیاسی از دیدگاه ساختار سیاسی نه دولت است، نه ملت و نه حتی مکانی برای تبادل نظر افکار عمومی و به همین دلیل شهروند اروپایی در معنای واقعی نمیتواند وجود داشته باشد'.