نویسنده در این کتاب مصور، از گرایش به هنرهای آغازین در آثار نویسندگان عصر کلاسیک سخن میگوید و به اسناد مختلف در تایید تغییرات ظریف ذوق و قضاوت هنری اشاره میکند؛ اسنادی که اغلب بر نقش محوری رافائل در تاریخ هنر تکیه دارند. در فصلهای پایانی، نیز موضوع انقلابی بدویگرایی در سدهی بیستم و تحولات مهم ذوق هنری را ـ که خود از شاهدان عینی آن بوده است ـ تحلیل میکند. به تصریح نگارنده: آن چه به بحث این کتاب مربوط میشود، این واقعیت است که تکامل تمام هنرها، یا دست کم تکامل اغلب هنرها به صورت موازی صورت گرفته است؛ به بیان دیگر، سدههای بسیار سپری شد تا هنرها توانستند به آن جذابیت آسانشان برای حواس ما برسند که سیسرون در آن مورد هشدار میداد. معلمان باستانی بلاغت، به خوبی بر این وجه تشابه آگاهی داشتند و غالبا به آن استناد میکردند تا نکتهای را اثبات کنند. لحن سنگین نثر آغازین، آشکارا با معماری آغازین که کارش انباشتن قلوه سنگ بر گردالهی سنگین در دیوارهای معروف به غول سنگی بود مقایسه میشد و خود سیسرون در خطابهی پیشنش به نام بروتوس، مقایسهای مشروح بین تاریخ خطابه و تاریخ هنر پیکرهسازی به عمل آورده بود: از شکلهای سخت و گوشهدار هنر کهنگرایانه تا زیبایی انعطافپذیر شاهکارهای هلنیستی. اگر نظر وازاری و سیرون درست بوده باشد، میتوانیم چنین نتیجهگیری کنیم که تکامل هنر درست در جهت مخالف تکامل ذوق هنری جریان یافته است؛ به گفتهی 'لاوجوی' و 'بوئز' یکی از سخت به نرم و دیگری از نرم به سخت رسید. سخت با اشرافیت، قدرت، معصومیت و صمیمیت پیوند خورده در حالی که نرم با صفاتی چون هرزگی، رفتار زنانه، فساد و فریبندگی در یک ردیف قرار گرفت'.