این اثر ترجمهی 'A History of Russion Literature' (انتشارات دانشگاه پیل، نیوهیون، 1991) گزارش آثار و احوال نویسندگان روسیه است ـ از آغاز شکلگیری این سرزمین تا پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که به تصریح نویسنده: 'در این کتاب تنها به بازتاب اندیشهها و مسلکها و شیوههای تفکر در ادبیات، آنهم بازتابی که سرراست مشاهده شدنی است، پرداخته شده... ادبیات روس از سه منبع سرچشمه گرفته که هر یک هویت جداگانهی خود را در جریان اصلی زندگانی روسی پاس داشته است. آنچه امروزه 'فرهنگ عامه' و 'ادبیات عامه' (نارودنا یا لیتراتورا) میشناسد ریشه در فرهنگ پیش ـ مسیحی قبایل اسلاو شرقی دارد، و این قبایل در ناحیهای میزیستند که بعدها روسیهی غربی نام گرفت. با ورود مسیحیت به روسیه در سدهی دهم. این کشور به ارتدوکسهای اسلاوی پیوست، یعنی به گروهی از ملتهای اسلاو شرقی، که از نظر فرهنگی به بیزانس وابسته بودند. ادبیات سدههای میانهی روس زیر سیطرهی نیازهای دینی و آیینی کلیسای ارتدوکس قرار گرفت. ادبیات این دوران، که سبک و نیز گوهر آن بیزانسی بود، تا اندازهای با ادبیات غیر دینی ـ که در سدهی هفدهم بالیدن آغاز کرده بود ـ در آمیخت؛ با این همه عناصر آن، حتی پس از آن که ادبیات روس یکسره غربی شد نیز، از نظر مسلکی و زبانشناختی همچنان بازشناختی ماند. ادبیات نو آیین روس در سدهی هفدهم جنبش آغاز کرد، و این جنبش نخست به سبب تلاش کلیساییان ارتدوکس در روسیهی غربی و سپس بر اثر نفوذ حکومت لهستان بود که میخواست فرهنگ ادبی و کاتولیک لهستانی را به شیوهی باروک در خاک روسیه نشان کند. اول بار، اما، در آغاز سدهی هجدهم بود که ادبیات روس، از راه ترجمه و تقلید آثاری که در آن روزگار در فرانسه و انگلستان و آلمان و سایر کشورهای اروپایی غربی رواج داشت، به جریان اصلی زندگانی ادبی غرب پیوست. پیش از آن که آن سده به پایان رسد، آثاری پدید شد که ارزش معنوی و زیباشناختیاش با هرچیزی که در غرب پدید شده بود برابری میکرد، و ترجمهی ادبیات روس به زبانهای خارجی اروپای غربی آغاز شد. ادبیات عامهی روس در پرتو فرهنگ تطبیقی عامه مشاهده شدنی است؛ ادبیات دورانهای میانهی آن در بافت خاستگاههای بیزانسیاش فهمیدنی؛ ادبیات امروزین آن هم با توجه پیگیر به نفوذ اندیشهها و سبکهای غربی، دریافتنی؛ و لاجرم، بازبرد بسیار به این سهشاخهی ادبیات روسیه، بایستنی'.