در دومین جلد از مجموعه((افسانههای مشرق زمین)) سی و چهار قصه و حکایت از ملل آسیایی, از جمله ایران, برای کودکان و نوجوانان بازنویسی شده است .نخستین قصه این کتاب که((تبر طلایی)) نام دارد درباره پسر بچه نوجوانی است به نام ((لی زیاسو)) که با برادرش زندگی میکند و تقریبا تمام کارهای خانه را انجام میدهد .لی زیاسو روزی پس از جمعآوری هیزم و هنگام بازگشت به خانه, تبرش در رودخانه میافتد .در این هنگام پیرمردی ظاهر میشود و به او کمک میکند .پیرمرد ابتدا یک تبر نقرهای, سپس یک تبر طلایی از آب بیرون میآورد و هر بار از پسرک میپرسد آیا این همان تبر اوست .اما لی زیاسو میگوید نه .مرتبه سوم, پیرمرد تبری آهنی را بیرون میآورد که همان تبر لی زیاسوست .لی زیاسو خوشحال به خانه باز میگردد و ماجرا را برای برادرش تعریف میکند .برادر او که فرد طمعکاری است روز بعد همان کار لی زیاسو را تکرار میکند تا شاید تبر طلایی را به چنگ آورد . اما...اسامی تعدادی دیگر از افسانههای کتاب عبارتاند از :((پهلوان مغرور)), ((موش و گوزن شمالی)), ((اشک تمساح)), ((سزای نیکی)), ((شیر و گرگ و روباه)), ((مرد فقیر و مرد ثروتمند)), ((سنجاب پرنده)), ((ننه عایشه)), ((انگشتر طلایی)), ((سه برادر)) و ((چگونه روباه زنان را فریب داد)) .