نویسنده در این اثر خاطرنشان می‌کند: 'جنگ حقیقی امریکا, اقتصادی است, جنگ با تروریسم نیست. این کشور از این رو نبرد می‌آفریند تا با نمایش نمادی قدرت نظامی خود در قلب اوراسیا, موقعیت خود را به عنوان مرکز مالی جهان حفظ کند. و با این عمل خود امیدوار است که بر ناتوانی صنعتی امریکا و نیاز مالی و خصلت درنده خویی خود, سرپوش گذارد و دیگران را نیز وادار کند که این ضعف‌ها را نادیده بگیرند. از این رو, به جای تقویت پنداره رهبری جهانی خود, که خواست دولت کنونی واشنگتن است, این کشور با ورود زورکی به جنگ, حیثیت بین‌المللی خود را به سرعت کاهش داده است. جنگ باعث شده است که بحران اقتصادی جهان, که از سوئ مدیریت قدرت مرکزی جهان آسیب دیده است, بدتر شود. اقتصاد امریکا بیش از پیش به صورت یک معمای غیر قابل فهم درآمده است. ..... اگر امریکا لجوجانه تصمیم بگیرد قدرت برتر خود را به رخ دیگران بکشاند, آخر سر, به آن جا می‌رسد که ناتوانی خود را هر چه بیشتر بر ملا سازد'.