در این شماره از مجموعه 'کتابهای آقا مردها 'گروه سنی 'ب 'ماجرای پیرمرد خسیسی را میخوانند که بهرغم ثروت فراوان سکهای خرج نمیکند حتی از خوردن غذا دری غ میورزد .تا این که یک روز جادوگری در خانه او را صدا میزند و از او لیوانی آب درخواست میکند .خسیس از دادن آب به او سرباز میزند, اما جادوگر تمام سکههای او را تبدیل به سیبزمینی میکند .خسیس با التماس و گریه و زاری از او میخواهد سکههایش را به حالت اول بازگرداند و جادوگر خواست او را اجابت میکند اما به او گوشزد میکند که در صورتی که از کمک به دیگران غافل شود برای او گرفتاری پیش خواهد آمد ;بدین ترتیب, آقای خسیس پس از چندی به پیرمردی مهربان و مودب تبدیل میشود و یاد میگیرد که دیگر خسیس نباشد .این داستان به گونه مصور و رنگی فراهم آمده است .