اصولاً در کشور ما جمعيت عشايرى که از نظر تعريف داراى وابستگى ايلى بوده و به زندگى کوچنشينى با معيشت غالب دامدارى روزگار مىگذرانند، مىتوان به سه تيپ عمده تقسيم کرد:
رمهگردانان
اين گروه شامل افرادى است که در شيوه زندگى خود، استفاده از مراتع طبيعى ييلاقى را براى پرورش دام با بردن رمهها به مراتع ادامه مىدهند بدون اينکه مجبور باشند، کليه اعضاء خانوار خود را در کوچ شرکت دهند. در اين شيوه دامها همراه چوپان يا بعضى از اعضاء خانوار به مراتع برده مىشدند و پس از پايان دوره بهرهبردارى از مراتع، دامها به آبادىهاى قشلاقى مراجعت کرده و دوره قشلاقى را در طويله و از طريق تعليف و تغذيه دستى مىگذرانند.
بر اساس سرشمارى تيرماه ۱۳۶۶ در کل مناطق عشايرى در استانهاى کشور (به استثناء استان کردستان و يزد که فاقد جمعيت عشاير کوچکننده بودهاند) ۹۶ ايل و ۵۴۷ طايفه مستقل سرشمارى شدهاند. تعداد جمعيت عشاير کوچکننده کشور در سال ۱۳۶۶ برابر ۱،۱۵۲،۰۹۹ نفر بوده که شامل ۵۹۷،۷۷۴ نفر مرد و ۵۵۴،۳۲۵ نفر زن بوده است. نسبت جنسى در جامعه عشايرى کشور ۱۰۸ بوده در حالىکه اين نسبت براى جامعه شهرى ۱۰۵ و براى جامعه روستائى ۱۰۳ بوده است.
نيمهکوچنشينان
اين جمعيت شامل افرادى است که در شيوه زندگى کوچنشينى خود، عمدتاً قشلاق خود را در ساختمان يا در آبادىهاى قشلاقى و ييلاق خود را در چادر بهسر مىبرند. اين گروه نسبت به کوچنشينان وابستگى بيشتر به زمين دارند. خصوصاً در قلمرو قشلاقى خود داراى آب و زمين زراعتى بوده و ضمن اقامت دوره قشلاقى در آبادىها و ساختمانهاى متعلق به خود، زراعت و باغدارى نيز دارند. در حقيقت مىتوان گفت که نيمهکوچنشينى مرحله گذرا از کوچنشينى به رمهگردانى است.
کوچنشينان
اين جمعيت عمدتاً شامل افرادى هستند که در رابطه با محيط جغرافيائى خود شيوه زندگى کوچنشينى ييلاق و قشلاق را بدون داشتن سرپناه ثابت (ساختمان) ادامه مىدهند. در حقيقت آنان همان چادرنشينان و صحراگردانى هستند که خانهاى براى اقامت ندارند. وابستگى آنان به زمين زراعتى بسيار اندک و قلمرو زيستى آنان عمدتاً در اراضى حاشيهاى يکجانشينان است. زراعت آنان را بيشتر غلات ديم تشکيل مىدهد.