پس از مارزن سلام در خانه داماد يک ميهمانى شام ترتيب داده مى‌شود و بعد از صرف شام در نيمه‌هاى شب گروه زيادى از کوچک و بزرگ شادى‌کنان به طرف خانه عروس راه مى‌افتند. هنگامى‌که به خانه عروس رسيدند چند تن از آنان که محترم‌تر و بزرگ‌تر شمرده مى‌شوند، داخل منزل مى‌شوند و نزديک يک ساعتى مى‌نشيند از آنان با شيرينى و چاى پذيرائى مى‌شود تا آنکه عروس آماده رفتن به خانه داماد شود. هنگام رفتن عروس پيراهن سفيد بلندى دربر دارد و يک پارچه تورى کلفت بر سر او انداخته‌اند که سر و صورت او را مى‌پوشاند. ساقدوش‌هاى عروس در دو سمت او را راهنمائى مى‌کنند. جوانى آينه‌اى که سر سفره عقدکنان روبه‌روى عروس گذاشته بودند جلوى او را مى‌گيرد و عروس آرام ‌آرام به طرف خانه داماد به راه مى‌افتد جوان ديگرى مشعل فروزانى در دست دارد. انبوه مردم پشت سر عروس دست‌نان و پاى‌کوبان و شادى‌کنان در حرکت هستند. گاهى هم ترانه‌هاى محلى مى‌خوانند. وقتى نزديک خانه داماد رسيدند داماد با ساقدوش‌هاى خود که هرکدام يک لاله روشن در دست دارند پيش مى‌آيند و چون نزديک شدند در هفت قدمى عروس و روبه‌روى او مى‌ايستند در اين هنگام عروس رو به قبله مى‌ايستند و داماد يکى از سيب‌هاى سرخ خود را در مى‌آورد و به‌سوى عروس پرتاب مى‌کند. ساقدوش‌هاى عروس دنباله تورى عروس را جلو مى‌آورند تا سيب داخل آن بيفتد داماد بايد سيب‌ها را چنان پرت کند که به عروس بخورد پس از آن داماد روى بام خانه مى‌رود تا عروس وارد حياط شود در اين حالت او از بالاى بام عروس را با نقل و سکه نقره شاباش مى‌کند.


سپس عروس را به جله مى‌برند و داماد همراه پدر و گروهى از ميهمانان نيز داخل مى‌شوند پدر داماد دست عروس را در دست داماد مى‌گذارد و مى‌گويد ”اين امانتى که از من خواستى دستت سپرده شد“ و همگى از حجله خارج مى‌شوند.