چند روز که از مجلس عقد گذشت و خستگى‌ها از تن به‌ در رفت خانوادهٔ عروس به فکر تهيه و تکميل جهيزيهٔ دختر خود مى‌افتند و چنانکه در اکثر شهرها مرسوم است همه گونه لوازم و اسباب زندگى از قبيل قالى و رختخواب و لحاف و دوشک و متکا و کمد و آينه و مبل و ميز و صندلى و پشتى و پرده و چوب‌پرده و روتختى و چراغ (خصوصاً چراغ زنبوري) و سرويس چينى غذاخورى و چاى‌خورى و چرخ خياطى و جاسوزنى و دلوک (dalvak يا duluk: نوعى کيسه که در موقع بستن سر آن جمع مى‌شود و در آن خاک تيمم مى‌گذارند). و ظروف مسى مانند ديگ و تاوه و کاسه و پارچ و آفتابه و ملاقه و کف‌گير و لگن حمام و روشودان و ليف و کيسه و سنگ‌پا و لچک و پاانداز و قطيفه و خلاصه آنچه از وسايل و اسباب خانه لازم است به‌اضافهٔ چند دست لباس و پارچه‌هاى زرى‌دوزى مختلف براى او مى‌خرند.


در دهات به‌جاى لوازم فوق آينهٔ سرطاقى و گليم و رختخواب و لحاف و دوشک و متکا و چند عدد کاسه و ماسخورى و استکان نعلبکى و يخدان و مجرى و قليان و چراغ فتيله‌اى و طاس و مشربه و پياله و لنگ و سارُغ و بادبزن و طاق‌پوش و سوزنى و ترمه و گُلِ ديوار به‌اضافهٔ چند دست لباس به‌عنوان جهاز عروس تهيه مى‌کنند. در شهرها لباس عروس همان لباس‌هاى معمولى زنانه است که در خياط خانه‌هاى امروز دوخته مى‌شود ولى در روستاها لباس عروس ضمن جهاز عبارت است از چند عدد شلوار دبيت مشکى و چند شليته و چند پيراهن گلدار و چند دستمال ابريشمى و چند چارقد مورى و يک يا دو چادرنماز و يک چادر نخودى و چند جفت جوراب و چند عدد عرق‌چين.٭


٭ در روستاها لباس عروس اصولاً بايد هفت دست و دو دست آن ”سنگين“ باشد يکى از پارچهٔ خارا (نوعى پارچهٔ ابريشمى راه‌راه) و ديگرى از پارچهٔ زري.


پس از آنکه جهاز عروس خريده و آماده شد خانوادهٔ عروس منتظر مى‌نشينند تا از طرف خانوادهٔ داماد به آنها خبر داده بگويند که ”ما مى‌خواهيم عروس را ببريم“. خانوادهٔ عروس پس از وصول اين پيغام، عموماً با آن موافقت مى‌کنند. آنگاه براى تعيين تاريخ عروسى ”ساعت مى‌بينند“ يعنى از روى تقويم روز سعدى را برمى‌گزينند و مقدمات جشن عروسى را براى آن شب فراهم مى‌سازند، اما معمولاً شب جمعه و شب شنبه را انتخاب نمى‌کنند، زيرا عقيده دارند که عروسى کند مادر شوهر او به‌زودى خواهد مُرد و اگر شب شنبه به خانهٔ شوهر برود ”شب يکشنبه برمى‌گردد“ يعنى شوهر او به‌ زودى او را طلاق خواهد گفت.


در روستاهاى خراسان در ميان خانواده‌هاى کم‌بضاعت رسم است که و سه روز قبل از عروسى چند تن از زنان خانوادهٔ داماد به اتفاق ”زن اسناى حمامي“ چند بقچهٔ خالى زير بغل گرفته به در خانهٔ دوستان و آشنايان و گاهى به خانهٔ عموم ساکنان ده مى‌روند و در مى‌زنند و يا الله يا الله گويان وارد خانهٔ آنها مى‌شوند و با چند کلمه صاحب‌خانه را از نزديک بودن جشن عروسى باخبر مى‌کنند. صاحب‌خانه هم چند سه پول و مقدارى گندم يا آرد يا برنج و قند و کشمش و بادام و نقل و نبات در بقچهٔ آنها مى‌ريزد. زنان مزبور آنچه خوردنى جمع کرده‌اند به خانهٔ داماد مى‌برند و در شب عروسى با آنها براى مهمانان غذا تهيه مى‌کنند و کشمش و نقل و نبات را نيز بر سر عروس شاباش مى‌کنند.


در دهات شمال خراسان خصوصاً در ميان قبايل کرد رسم بر اين است که يکى دو روز قبل از عروسى افراد هر خانوار هديه‌اى متناسب با استطاعت مالى خود براى عروس و داماد تهيه و آن‌را در خانهٔ خود نگهدارى مى‌کنند. صبح روز عروسى همه در يک ساعت و دقيقهٔ معين به صداى دهل و سرنا هديه‌ها را در بقچه مى‌پيچند يا در طبق يا صندو‌قچه‌اى قرار داده روى سر مى‌گذارند و به‌‌طرف خانهٔ داماد حرکت مى‌کنند. اين هديه را به نام تُلشْى مى‌خوانند و حامل هديه در هر خانوار معمولاً دختر جوان همان خانواده است. دختران در موقع حمل تلشى بايد بهترين و زيباترين لباس خود را بپوشند؛ نواى دلپذير موسيقى محلى از يک سو و موج لباس‌هاى رنگارنگ دختران و خروج ناگهانى و دسته‌جمعى آنها از خانه‌ها يا پيشکشى‌ها و بقچه‌هائى که روى سر آنها گرفته‌اند منظره‌اى بسيار بديع و جالب به‌وجود مى‌آورد. که چشم از ديدن آن سير نمى‌شود.