بعدازظهر همان روز چند دقيقه قبل از خواندن صيغهٔ عقد، در اتاقى که زير آن خالى نباشد (تفصيل آن بعد خواهد آمد) طشت مسين بزرگى وارونه روى زمين مى‌گذارند و ده الى دوازده عدد تخم‌مرغ زير طشت قرار مى‌دهند (دليل گذاشتن تخم‌مرغ در زير طشت بعداً بيان خواهد شد)، بعد عروس را رو به قبله روى طشت مى‌نشاننند و سفرهٔ سفيدى (گاهى به‌جاى سفرهٔ سفيد يک سوزنى روى زمين پهن مى‌کنند و روى آن پارچهٔ سفيد مى‌کشند). در جلو او پهن مى‌کنند (زنى که سفرهٔ عقد را پهن مى‌کند بايد يک‌بخته باشد) و اشياء ذيل را در آن مى‌گذارند:


يک آينه (معروف به آينهٔ بخت) در وسط، دو شمعدان يا دو چراغ يا دو لاله در طرفين آينه، دو عدد تخم‌مرغ، سينى عاطل باطل،٭ بک بشقاب سبزى و پنير، يک پياله عسل، يک جلد کلام‌الله مجيد (معمولاً قرآن مجيد را روى حولهٔ تميزى مى‌گذارند و سورهٔ يوسف را باز مى‌کنند)، يک نان سنگک که روى آن با سياه‌دانه و خشخاش نوشته‌اند: ”مبارک باشد“، يک پياله سيماب، يک کاسهٔ پرآب که برگ سبزى بر سطح آن شناور است، يک بشقاب نقل، يک بشقاب جوز (= گردو) و يکى بشقاب صابون. آبنه علامت نيک‌بخت و شمعدان يا لاله علامت روشنى و طول عمر، تخم‌مرغ‌ها به اين نيت که عروس بى‌زاد و ولد نماند، سينى عاطل باطل براى دفع جادو و جنبل و چشم‌زخم، پنير و سبزى براى دفع هوو، عسل براى تندرستى و شيرين کردن دهان عروس به‌وسيلهٔ داماد و بالعکس، کلام‌الله مجيد براى فضيلت مجلس، نان سنگک براى برکت، سيماب براى آنکه دل داماد براى عروس مانند جيوه بلرزد و بى‌قرار باشد، کاسهٔ آب و برگ سبز علامت صفا و خرمي، نقل براى شيرين‌کامى و گردو براى آنکه فرزند اول عروس پسر باشد (زيرا گردو بازيچهٔ دست پسران است) و صابون... (بعد از کلمهٔ موکلتى نام عروس و بعد از کلمهٔ موکلک نام داماد را بر زبان مى‌آورند) تخم‌مرغ‌هائى هم که در زير طشت مى‌گذارند براى آن است که عروس خانم به تعداد تخم‌مرغ‌ها بچه بزايد.


٭٭ سينى عاطل باطل هفت ‌خانه دارد: در خانهٔ اول آن خشخاش، در خانهٔ دوم اسفند، در خانهٔ سوم گلپر، در خانهٔ چهارم سياه‌دانه و باروت، در خانهٔ پنجم کندل و کُندل (= کندر و کُندر)، در خانهٔ ششم شغار و نمک، در خانهٔ هفتم برگ مورد کوبيده مى‌ريزند و در وسط هر خانه پرچم کوچکى از کاغذ رنگى نصب مى‌کنند و چهار شمع نيز در چهار گوشهٔ سينى قرار مى‌دهند و لبهٔ خانه‌ها را زرورق مى‌چسبانند. خشخاش براى باطل کردن سحر و جادو و اسفند و گلپر براى دفع چشم‌زخم و باروت و کندر و کُندر براى راندن ارواح خبيثه و نمک و مورد براى دفع شورچشمي.


چند لحظه قبل از آنکه صيغهٔ عقد را جارى کنند شمع‌ها را روشن مى‌کنند، آخوندى که بايد صيغهٔ عقد را بخواند به اتفاق محضردار در اتاق مجاور پشت پرده‌اى که بين او و عروس حايل است مى‌نشيند. يکى از آن دو زن از طرف عروس و ديگرى از طرف داماد وکيل مى‌شود و سپس به او وکالت از طرف زوجين صيغهٔ عقد را به اين عبارات جارى مى‌سازند:


وکيل زن مى‌گويد: اَنکَحتُ مُوّکِلَتى .... موّکِلَکَ٭... على‌الصداق‌ المَعلوم.


در اثناء خواندن صيغهٔ نکاح، دو زن سفيد‌بخت پيش مى‌آيند، يکى از آنها پارچه‌اى بالاى سر عروس نگاه مى‌دارد و ديگرى دو تکه قند در مشت گرفته بالاى پارچه به‌هم مى‌‌سايد و مرتباً مى‌گويد: ”يا عزير خدا، عزيزش کن! يا عزيز خدا، عزيزش کن!“ در همان حين زن ديگرى سوزنى که نخ هفت رنگ دارد مرتباً در پارچه‌اى فرو مى‌برد و بيرون مى‌آورد و به‌ظاهر چنان مى‌نماياند که دارد آن پارچه را با نخ رنگين مى‌دوزد و ضمن کوک زدن مرتباً مى‌گويد:


بَستُم بَستُم: به حق سليمان نبى
بَستُم بَستُم: به حق نوح نبى
بَستُم بَستُم: به حق يونس نبى
بستم زبان داماد و قوم و خويش داماد را...٭


٭ بعد از کلمهٔ موکلتى نام عروس و بعد از کلمهٔ موکلک نام داماد را بر زبان مى‌آورند.


٭ در اينجا نام داماد را ذکر مى‌کنند.


٭ براى اطلاع بر متن کامل صيغهٔ نکاح رک: صيغ‌العقول، تأليف آخوند ملاعلى قزويني، کتابفروشى علميهٔ اسلاميه، چاپ سنگي، ص ۴۷.


٭ به اين وسيله داماد و خويشان وى را ”زبان‌بند“ مى‌کند تا آنها نتوانند ببين عروس و داماد رخنه و فساد ايجاد کنند و خداى نکرده سبب جدائى آنها بشوند.


در حين اجراء صيغهٔ عقد بايد تمام دگمه‌هاى لباس عروس و داماد باز باشد: اگر يکى از آ‌ن‌دو، دگمه‌هاى خود را بيندازد بختش بسته خواهد شد. خويشان عروس و داماد و حتى مدعوين مراقبت مى‌کنند که ضمن قرائت خطبهٔ عقد کسى انگشتان خود را به‌هم قفل نکند، يا در آن خانه کسى قفلى را نبندد زيرا قفل کردن انگشتان يا بستن قفل به‌هنگام خواندن صيغهٔ عقد سبب ”بسته شدن“ داماد در شب زفاف خواهد شد يعنى داماد در آَن شب دچار ناتوانى جنسى خواهد شد و به‌اصطلاح عوام ”پشت در خواهد ماند“.


ضمن خواندن صيغهٔ عقد، کسان عروس و داماد هر يک براى جلب محبت طرف ديگر و کسب امتيازاتى به نفع خود اعمال مختلفى انجام مى‌دهند از اين قرار: يکى از خويشاوندان عروس چاقوئى به‌دست مى‌گيرد و تيغهٔ آن‌را که به ‌منزلهٔ زبان داماد است مرتباً باز مى‌کند و مى‌بندد به اين نيت که زبان داماد دائماً بسته باشد و هرگز بر سر عروس دراز نشود، پس از ختم قرائت خطبهٔ عقد چاقو را مى‌بندند و تا شب عروسى آن‌را باز نمى‌کنند. کسان داماد هم متقابلاً نخى به‌دست گرفته مرتباً آن‌را گره مى‌زنند، يا آنکه با تيغهٔ چاقو روى زمين خط مى‌کشند به اين نيت که عروس در خانهٔ داماد ”زبان نزند ـ يعنى زبان درازى و گستاخى نکند“. در اين بين مادر داماد به پسر خود نزديک مى‌شود و مقدارى گورس (gavars =گاورس) در جيب او مى‌ريزد که بخت او بسته نشود. (دليل تأثير گاورس در اين مورد معلوم نشد). مادر عروس نيز براى آنکه مهر دختر او بيشتر در دل داماد بيفنتد و به‌عبارت ديگر حرکات و سکنات دختر او در نظر داماد شيرين جلوه کند، يک تکه نبات پنهانى به عروس مى‌دهد تا بين دو پستان خود قرار دهد و پس از آنکه خطبهٔ عقد به پايان رسيد نبات را از او مى‌گيرد و آهسته در چائى داماد مى‌ريزد و به خورد او مى‌دهد.


اتاقى که عروس در آن نشسته است نبايد زير آن خالى باشد وگرنه به‌ زودى ”زير پاى عروس خالى مى‌شود“ يعنى شوهر او وى را طلاق خواهد داد. زن سياه‌بخت (زنى که هوو دارد) و زن دوبخته (زنى که دوبار شوهر کرده باشد) و زن شوهر مرده و زن ناپاک و زنى که شوهر او عقيم باشد در موقع قرائت صيغهٔ عقد نبايد قدم به اتاق عروس بگذارند والا عروس گرفتار هوو و طلاق يا مرگ شوهر و يا بى‌اولادى و سياه‌بختى خواهد شد. دختر دم‌بخت نيز نبايد به اتاق عقد داخل شود والا بخت او بسته خواهد شد.


پس از اتمام خطبهٔ عقد و خارج شدن کلمهٔ ”بله“ از زبان عروس (عروس در مرتبهٔ اول و دوم از دان جواب و گفتن ”بلي“ خوددارى مى‌کند تا نگويند که ”دستپاچه“ است) همه کف مى‌زنند و شادى مى‌کنند و براى ميمنت مجلس و دفع شر و سياه‌بختى اسفند در آتش مى‌ريزند و بخورد و کندر مى‌سوزانند. سپس داماد را به اتاق عروس مى‌برند و در کنار او مى‌نشانند و با قندى که روى سر عروس سائيده‌اند شربت درست کرده به عروس و داماد مى‌دهند (در بعضى از خانواده‌ها يکى از اين دو قطعه قند را تا شب عروسى نگاه مى‌دارند و با آن براى عروس کاچى مى‌پزند). آن‌وقت مادر داماد مى‌آيد و يک حلقه يا کليکى (kliki: رک. حاشيهٔ ص ۱۴۵) به انگشت عروس مى‌کند و صورت عروس را مى‌بوسد. زنان دايره مى‌زنند، نقل بر سر عروس مى‌پاشند و ”هولولو، شولولو“ مى‌گويند. در اين موقع داماد از سفرهٔ عقد يک انگشت عسل برمى‌دارد و در دهان عروس مى‌گذارد عروس هم متقابلاً همين کار را مى‌کند. بعد آفتابه لگن مى‌آورند، عروس پاى راست داماد و داماد پاى راست عروس را مى‌شويد. آنگاه زنى از خويشان نزديک عروس لنگهٔ راست کفش او را از پاى خود درمى‌آورد و با آن شمع‌هاى سفرهٔ عقد را خاموش مى‌کند (پف کردن شمع و چراغ و به‌طور کلى شعلهٔ آتش گناه دارد، بنابراين شمع را با دست يا وسيلهٔ ديگرى بايد خاموش کرد). پس از آن با خاکه قند روى سر عروس و دو عدد تخم‌مرغى که در سفرهٔ عقد است ظرفى خاگينه مى‌پزد و خاگينه را با بشقاب سبزى و پنير سفرهٔ عقد جلو عروس و داماد مى‌گذارد تا بخورند.


پس از ختم مراسم عقد دختران بخت‌بسته و خانه‌مانده به‌جاى عروس روى طشت مى‌نشينند و زنى سفرهٔ عقد را روى سر آنها مى‌تکاند تا بخت آنها باز شود. مواد سينى عاطل باطل را نيز در آتش مى‌ريزند يا در زير دامن کسى که ”کار او گره خورده است“دود مى‌کنند تا گره از کار او گشوده شود.