هنگامىکه يکى از اعضاء خانواده در بستر نزع بيفتد و کسان او احساس کنند که مرگ وى نزديک است او را به پشت مىخوابانند و پاهاى او را روبه قبله دراز مىکنند و قدرى آب تربت در دهان او مىريزند و شهادتين به زبان او مىدهند و دعاى عديله و حديث کسا به گوش او مىخوانند. همينکه جان از بدن او بهدر رفت دستهاى او را مىکشند و به پهلوهاى او مىچسبانند. آنوقت يک نفر غريبه مىآيد دو شست پاى او را با نخ مىبندد و پلکها و دهان او را هم مىگذارد٭ و با يک پارچهٔ سفيد نسبتاً عريض چشمهاى او را مىبندد. علاوه بر آن پارچهٔ ديگرى از زير چانه و بناگوش او رد کرده بر بالاى سر او گره مىزند. پس از آن يکى از جامههاى خوب او را به وى مىپوشانند و قرآنى روى سينه او مىگذارند و پارچهٔ سفيدى هم دور کمر او مىپيچند. آنگاه کسانىکه در اتاق دور ميت جمع شدهاند هريک بهقدر وُسع خود مبلغى پول در جيب يا زير شال و کمربند ميت مىگذارند تا در غسالخانه موقعى که مردهشوى لباس مرده را از تن او بيرون مىآورد آن پولها را براى خود بردارد و ميت را تميز بشويد و هم در حق او دعا کند.
٭ اگر پس از بستن پلکها مجدداً چشمهاى ميت باز شد، مىگويند مرده هنوز چشم به دنيا دارد و از عيال و اولاد خودش دل نمىکند در اينصورت براى دفع نگرانى و قطع علاقهٔ وى يک عدد سکه در قبر او مىگذارند. اما اگر گوشهٔ يکى از دو چشم او باز شد مىگويند ميت چشم بهراه يک سفرکرده دارد و هنوز روح از بدن او کاملاً بيرون نرفته است، در اينصورت يک عدد ريگ يا يک تکه نمک در مشت او مىگذارند.
اگر کسى شب فوت کند، حشتى بالاى سر او مىگذارند و شمعى يا چراغى هم روشن کرده روى خشت قرار مىدهند. يک کاسهٔ شربت هم در کنار خشت مىگذارند. چراغ يا شمع براى آن است که اتاق ميت روشنائى داشته باشد، خشت براى آن است که جاى مرده در خانه خالى نباشد، شربت هم به اين نيت گذاشته مىشود که روز قيامت مرده از شربت حوض کوثر بنوشد.
بهعقيدهٔ خراسانىها تا وقتى ميت در حال نزع بوده و کاملاً روح از بدن او پرواز نکرده باشد هيچکس نبايد شيون و زارى کند و صداى گريه او نبايد بلند شود، اگر گريه کنند مرده جان بهسر مىشود يعنى روح او در سر يا بينى او متوقف مىگردد و مدت مديدى طول مىکشد تا جان از بدن او بهدر رود.
اگر کسى روز شنبه فوت کند همسايهٔ دست راست او بايد قدرى گُلِ گاوزبان با نبات دم کند و براى کسان ميت که جوش زدهاند بياورد.
همينکه چشمهاى مرده را بستند و پارچه از زير چانه او رد کردند و با نخ دو شست او را گره زدند مؤذّنى بر بالاى بام مىرود و صلات مىکشد.٭ اقوام و نزديکان ميت گريه و زارى مىکنند. عدهاى تابوت را به اتاق ميت مىآورند، تابوت را از پائين پا (مقصود سرِ باريک تابوت است). وارد اتاق مىکنند و در کنار ميت قرار مىدهند آنوقت توشَکى در کف تابوت پهن مىکنند و متکاى کوچکى هم در بالا سر تابوت قرار مىدهند. در اين موقع يکى از ارحام ميت مىآيد و چند لحظه درون تابوت دراز مىکشد و اين عمل براى آن است که تابوت ديگر مرده را فشار ندهد. بعد آن شخص از تابوت بيرون مىآيد. چند تن از خويشان يا آشنايان ميت جسد را در تابوت مىگذارند و قطيفهاى روى ميت مىکشند و سپس يک طاقه شال ترمه روى تابوت مىاندازند. اگر ميت مرد باشد شال (اگر حاجى باشد شال زرد (معروف به شال حاجىگي) و اگر سيّد باشد شال سبز و اگر عام باشد شال سفيد) و اگر زن باشد چارقدِ سرِ او را دور تابوت مىپيچند. در کوچه و بازار عابرين بهمحض ديدن تابوت از روى شال يا چارقدى که دور تابوت گره خورده است حدس مىزنند که مرده، مرد است يا زن.
٭ صلات يا صلوة هم بهمنظور طلب رحمت و بخشايش براى مرده است و هم براى خبر کردن مردم و دعوت آنها به شرکت در مراسم تشييع جنازه و خواندن نماز ميت.
پس از انجام اين مقدمات تابوت را به دوش گرفته صلواتکشان و لااللهالااللهگويان از اتاق خارج مىسازند. اگر مرده ثوابکار باشد تابوت سبک مىرود و اگر ناهکار باشد سنگين و کند پيش مىرود. وقتى وارد حياط شدند تابوت را از دست راست به دست چپ سه بار دور حياط مىچرخانند تا مرده آخرين ديدار خويش را با محيط زندگى قديم خود بکند و پس از آن بىدرنگ تابوت را از خانه به مردهشورخانه مىبرند. صاحب عزا و ارحام و خويشان نزديک ميت پيشاپيش تابوت و اقوام دور و دوستان و آشنايان وى از دنبال تابوت حرکت مىکنند. اگر مرده پير باشد مقدارى خرما و اگر جوان باشد قدرى نقل در ظرفى مىريزند و با يک بشقاب حلوا همراه تابوت مىبرند. در راه مردم جلو مىدوند و پايههاى تابوت را به دوش مىگيرند و چند قدم همراه تابوت مىروند٭ و لااللهالاالله مىگويند بعضى از مردم نيز وقتى چشم آنها به تابوت مىافتد از راه خود برمىگردند و هفت قدم همراه تابوت مىروند.
٭ هرکس يک طرف جنازه را بگيرد بيست و پنج گناه کبيره او آمرزيده شود و اگر چهار طرف را بگيرد از گناهان بيرون آيد... کليات مفاتيحالجنان، چاپ سنگى ۱۳۴۳ تهران، حاشيهٔ صفحهٔ ۵۵۴.
در غسالخانه مردهشوى ميت را لخت مىکند و پولهائى را که در جيب يا در زير شال و کمر او هست براى خودش او برمىدارد بعد ميت را روى سنگ تخته (تخته سنگ صاف و پهن که مرده را روى آن مىشويند، سنگ غسالخانه، سنگ مردهشوى خانه، تخته) مىگذارد و آمادهٔ شستشو و غسل دادن او مىشود. اول بدن ميت را با آب و صابون مىشويد بعد نيت مىکند و مىگويد: غسل مىدهم اين ميت حاضر را از براى پاکيزگى بدن و رضاى خدا قربة الىالله. آنوقت ميت را سه نوع غسل مىدهد: يک غسل با آب سدر (آب سدر را نُهبار روى ميت مىريزند: سهبار از سر تا روى سينه، سهبار از شانهٔ چپ تا ناخن پا، سهبار از شانهٔ راست تا ناخن پا) يک غسل با آب کافور و يک غسل هم با آب خالص. پس از آن ميت را حنوط مىکند و دو ترکه از جوب بيد تر و تازه زير بغل او مىگذارد (اگر ميت زن باشد يک گردنبند تربت هم به گردن او مىآويزند) و بعد او را در کفن مىپيچد. اگر ميت مرد باشد کفن او عبارت است از يک عمامه (يا سربند)، يک چانهبند، يک لنگ، يک جفت پاپيچ و يک پارچهٔ سرتاسرى (يا کفن) اما اگر ميت زن باشد کفن او عبارت است از يک چارقد: يک سينهبند، يک چانهبند و يک کفن سرتاسري. پس از کفن کردن ميت و انجام پارهاى مراسم مذهبى او را مجدداً در تابوت مىگذارند و به قبرستان مىبرند.
در شهر مشهد قبل از بردن ميت به قبرستان و به خاک سپردن او، تابوت از طريق صحن نو به حرم مطهر حضرت رضا (ع) مىبرند و سه بار دور ضريح مطهر آن حضرت طواف مىدهند تا ميت فرصتى يابد و در اين دم آخر براى آمرزش گناهان خود از آن بزرگوار طلب عفو و شفاعت کند.
هنگامىکه جنازه وارد صحن مطهر شد تابوت را در زير سر در شرقى صحن متوقف مىسازند. در اين وقت يکى از تشييعکنندگان در کنار تابوت ايستاده به آهنگ محزون و چشم گريان اين شعر را مىخواند و سايرين نيز با او همنفس شده مىگريند و براى مرده و رفتگان خويش طلب عفو و آمرزش مىکنند:
ما بدين در نه پى حشمت و جاه آمدهايم | از بد حادثه اينجا به پناه آمدهايم | |
آبرو مىرود اى ابر خطاپوش بيار | که به ديوان عمل نامه سياه آمدهايم | |
سر فرازيم به طوق شه کُونين رضا | به گدائى به در خانهٔ شاه آمدهايم | |
لنگر حلم تو اى کشتى توفيق کجاست؟ | که در اين بحر کرم غرق گناه آمدهايم٭ |
٭ خوانندگان مىدانند که اصل اين شعر از حافظ شيرازى است ولى عوام بعضى از مصراعهاى آنرا به ذوق خود تغيير دادهاند (رک: ديوان خواجه شمسالدين محمد حافظ شيرازي، به اهتمام محمد قزوينى و دکتر قاسم غني، کتابفروشى زوار تهران، غزل ۳۶۶ ص ۲۵۲).
پس از آن جنازه را به آرامى بهطرف ايوان طلا مىآورند در حين حرکت يکى از تشييعکنندگان خطاب به ديگران مرتباً مىگويد: بلند بگو لااللهالاالله و ديگران جواب مىدهند لااللهالاالله.
وقتى جمعيت به ايوان طلا رسيد جنازه را روى زمين مىگذارند. مجدداً يکى از تشييعکنندگان خطاب به جمعيت مىگويد: حق پدر صلوات فرست را بيامرزد و ديگران به صداى بلند مىگويند: اللهم صل على محمد و آل محمد.
پس از آنکه به ايوان طلا رسيدند جنازه را براى طواف به داخل حرم مطهر مىبرند.
در طول مدتى که ميت را طواف مىدهند تشييعکنندگان در ربع شمالغربى صحن دورتادور به صف مىايستند. آنوقت يک خطبهخوان (در حال حاضر سه خطبهخوان هست که بزرگتر و افضل آنها شيخ حسين مصباح نام دارد) در وسط جمعيت رو به مرقد مطهر حضرت رضا (ع) مىايستد و به صداى بلند خطبهاى بهشرح زير مىخواند:
اعوذ بالله منالشيطانالرجيم، بسماللهالرحمنالرحيم، الحمدالله من اولِ الدنيا اليٰ فنائِها و مِنَالاخرةِ اليٰ بقائِها، الصلوةُ والسلامُ على اشرفِالانبياء والمرسلين والائمةِالمعصومين، صلواتالله عليهم اجمعين، سيَّمٰا روح مقدس مطهر منور ثامنائمةِالهُديٰ، و ضامنِالمساکينِ والغربا، صاحب هذهِالبعقةِالمنوره، شمسالشموس و انيسَالنفوس، سلطانالدنيا والاخره، السلطان ابوالحسن على بن موسىالرضا روحى و ارواحالعالمين لهالفداء. فاتحه...
جمعيت فاتحه مىخواند و خطبهخوان ادامه مىدهد:
... هرکه آمد که جهان اهل فنا خواهد بود | |
آنکه پاينده و باقى است خدا خواهد بود٭ |
٭ گاهى بهجاى شعر فوق يکى از اشعار زير را مىخوانند:
تا تورا دسترس امروز باشد فکر فردا کن | |
اجل خواهى نخواهى مىرسد خود را مهيا کن | |
ببين رفتند ياران و عزيزان از برت يکيک | |
برآر از خواب غفلت سر، دمى هم ياد عقبى کن | |
عشق دنيا جان من آخر تورا رسوا کند | |
خسته و وامانده و آشفته و شيدا کند | |
پادشاهان جهان رفتند هريک زير خاک | |
خاک اندر چشمشان اندر لحد مأوا کند | |
اى با زيبا جوانان رفتهاند زير زمين | |
که به ماه آسمان صد طعنه از سيما کند | |
لذت دنيا نمىارزد به ذلتهاى گور | |
عاقل آنس (= آن است) ترک لذت از همه دنيا کند | |
هرکه را عقل است عقبى را به دنيا کى دهد | |
هرکسى فردوس خواهد او چنين سودا کند. |
کُلُّ نفسٍ ذائقةُ المَوتْ... جهت مزيد علو درجات مرحمت و غفران پناه رضوان جايگاه، عليين آرامگاه، صدرنشين رياض رضوان و تکيه گزين ارائک جنان، المرحومالمغفورالمبرور جناب مستطاب فخامت نصاب آقاي٭... سورهٔ فاتحه الکتاب مع اخلاص بخوان....
٭ اگر ميت زن باشد خطبهخوان نام او را بر زبان جارى نمىسازد و بهجاى جملهٔ اخير نيز مىگويد: جهت مزيد علو درجات عصمت و عفت پناه خداوند و طهارت دستگاه العابدةالمؤمنةالجليه، المرحومةالمغفورة، المنظوره ضاعفالله حسناتها و تجاوز عن سيئاتها والحقها به فاطمةالزهرا و ذُرّياتها.
جمعيت فاتحه مىخواند و باز خطبهخوان، خطبهٔ خود را به اين شرح ادامه مىدهد:
...اعطاءالله اصحاب المصيبة صبراً جميلاً و اجراً جزيلا. بر محمد و آل محمد صلوات....
جمعيت صلوات مىفرستد. پس از آن خطبهخوان به صداى بلند خطاب به جمعيت روز و ساعتى را که از طرف خانوادهٔ ميت براى مجلس ختم معين شده است اعلام مىدارد.
در اين موقع تشييعکنندگان متفرق مىشوند و هرکس پى کار خويش مىرود اما خويشان و دوستان نزديک ميت همانجا مىمانند تا با جنازه به قبرستان بروند و در مراسم تدفين ميت شرکت کنند.
در گورستان تابوت ميت را چند متر دورتر از محل قبر بر زمين مىگذارند و نماز ميت مىخوانند. پس از آنکه قبر حاضر شد ميت را در قبر مىگذارند (کسى که داخل گور مىشود و ميت را داخل قبر مىگذارد بايد سربرهنه و پابرهنه باشد) و عقايد حقه را به او تلقين مىکنند و بعد لحد را با خشت مىپوشانند و قبر را با خاک پر مىکنند. آنگاه حاضران يکيک در کنار قبر مىنشينند و پنج انگشت خود را پنجرهوار روى خاک قبر مىگذارند (باز گذاشتن لاى انگشتان براى اين است که از اين دنيا نور به قبر ميت وارد شود) و فاتحه مىخوانند. پس از قرائت فاتحه دستهجمعى به خانهٔ ميت مىروند و در آنجا نيز براى مرده طلب آمرزش مىکنند و چاى و قهوه صرف مىنمايند و بعد به سرکار روزانه خود باز مىگردند.
در روستاها پس از اتمام مراسم دفن ميت قدرى کاه يا چند بوتهٔ صحرائى روى قبر آتش مىزنند تا خاک گور خشک شود و تر و تازه ننمايد و کفتار يا حيوانات ديگر را بهسوى جسد ميت جلب نکند. مجلس ترحيم در همان روز يا روز بعد در خانهٔ ميت يا در مسجد منعقد مىشود. در وسط اطاق يا محلى که مجلس منعقد مىگردد شال ترمهٔ مستطيل شکلى مىاندازند و روى آن در يک طرف سى پاره (جزوههاى کلامالله مجيد) و در طرف ديگر قاووت و خرما مىگذارند. در وسط سفره هم يک قاب و قدح منقش چينى قديم و در دو سمت قاب و قدح دو عدد گلدان بزرگ چينى قرار مىدهند. دو گلابپاش محتوى گلاب نيز در سفره مىگذارند.
خويشان و دوستان ميت يکيک به مجلس سوگوارى مىآيند و با خواندن سورهٔ فاتحةالکتاب براى روح مرده طلب مغفرت مىکنند و با گفتن جملاتى نظير: تسليت عرض مىکنم، خداوند رحمت کند، خدا بيامرزد، انشاءالله بقاى عمر شما باشد، آجر کمالله و انشاءالله غم آخرتان باشد به بازماندگان وى سرسلامتى مىدهند.
در تمام مدتى که مجلس ترحيم منعقد است يک يا دو تن قاري به صداى بلند آياتى از قرآن مجيد تلاوت مىکنند. در پايان مجلس نيز و اعظى بر منبر مىرود و پس از بيان مطالبى دربارهٔ بىوفائى دنيا و بيهودگى و بىثباتى عالم مادى و گناه و غفلت آدميان و سفر پرخطر مرگ و سختى جان کندن و هيبت ملکالموت و فشار و وحشت قبر و جزاى روز قيامت و عذاب دوزخ، توصيه مىکند که همه به روزِ مرگِ خود بينديشند و با انجام اعمال نيک، توشهاى براى سفر آخرت خود مهيا سازند آنگاه اشارهاى به زندگانى و احوال ميت مىکند و صفات عاليه و ملکات فاضله او را يکيک برمىشمارد و مدتى از سخا و کرم و رأفت و عطوفت و ايمان و طهارت و خيرخواهى او صحبت مىکند٭ و پس از آن گريز به صحراى کربلا مىزند و براى حسن ختام و ثواب مجلس هم چند کلمه روضه مىخواند و ذکر مصيبت حضرت سيدالشهداء و ساير اهل بيت را مىکند و سپس يالله مىگويد و از منبر فرود مىآيد.
٭ تمجيد از مناقب و فضايل ميت براى همهٔ مردگان بهطور يکسان و يکنواخت انجام مىگيرد يعنى واعظ به مصداق پشت سر مرده نبايد بد گفت جز از اوصاف حميده و صفات پسنديدهٔ ميت چيزى نمىگويد حتى اگر خداى نکرده ميت در زمان حيات خود کفترباز و رباخوار و تارکالصلوة و شاربالخمر و تارکالصوم بوده باشد.