در تاريخ ايران تا پيش از روى کار آمدن سلسلهٔ صفويه (هم عصر با دوران سلطنت اليزابت اول در انگلستان) از حضور قشقائى‌ها مدارک مستند و عمده‌اى وجود ندارد، اما بر وجود کوچ‌کنندگانى ترک‌زبان در منطقه فارس تا قبل از اين زمان آگاهيم چراکه نامى از طايفه‌اى از قشقائى‌ها با نام ”فارسيمدان“ برده شده است، اين طايفه قبل از سلسله صفوى در اين منطقه يعنى فارس به‌صورت يک واحد مجزا حضور داشته است، هم از اين رو است که نمى‌توان همان‌گونه که گهگاه عنوان مى‌شود باور داشت که قشقائى به‌صورت يک واحد کلى ايلى ترک‌زبان به شکل امروزى آنها به منطقه فارس مهاجرت کرده باشند بلکه اين مهاجرت در طى دوران بعد به آرامى صورت گرفته است.


بنابر منابع محلي، براى نخستين بار نام قشقائى از فاميل شخصى با نام ”جائى آقا قشقائي“ از صاحب منصبان شاه عباس گرفته شده است (۱۵۸۷ ـ ۱۶۲۹) وى از جانب شاه صفوى به حکومت قبايل مختلف فارس مأمور مى‌شود. ”جانى آقا قشقائي“ بعد از اين انتصاب تا آنجا که توانست در راه ايجاد يک اتحاد سياسى به ظاهر مستحکم اما در باطن توخالى و سست کوشش کرد، هدف او از اين تلاش اقتدار بر ايلات اين منطقه بود. چه توانست با انجام اين کار خراج‌هاى سالانه‌اى نيز براى دربار اصفهان همه‌ساله بفرستد.


با سقوط سلسلهٔ صفويه و ظهور سلسلهٔ زنديه پس از آنکه شيراز به مرکز حکومتى برگزيده شد، قدرت و موقعيت ايل قشقائى تحت‌الشعاع قواى متمرکز در شيراز قرار گرفت تا بدان‌جا که رئساى قبايل مختلف قشقائى‌ به‌جاى رسيدگى و حمايت از قشقائى‌ها در دربار زنديه نفوذ کردند و با اشغال پست‌هاى حساس مملکتى و حتى وزارت، بيشترين وفادارى را نسبت به دربار زند روا داشتند.


با شکست سلسله زنديه و روى کار آمدن قاجاريه پايتخت از شيراز به تهران منتقل گرديد و دگر بار شيراز در منتهى‌اليه حکومت مرکزى قرار گرفت، از پس اين زمان است که بار ديگر ايل قشقائى به‌گونهٔ يک جناح محلى قدرتمند درمى‌آيد، قدرتى که هرچند از نقطه‌نظر ظاهرى وابسته به دربار قاجار بود، اما در حقيقت در بسيارى از موارد به‌دليل ضعف و عدم کاردانى سلاطين اين سلسله خودمختارى پيشه کرده و هر روز بر اهميت وجود خود مى‌افزود.


ناگفته نماند که پس از سقوط سلاطين زنديه که براساس سيستم قبيله‌اى قدرت را به‌دست گرفته بودند بسيارى از گروه‌هاى وابسته به آنان که از شمال‌غرب ايران همراه آنان آمده بودند در منطقه فارس متفرق گرديدند و دير زمانى نگذشت که اين گروه‌ها در اتحاد با سران ايلات قشقائى درآمدند، همان موردى‌که امروزه مى‌توان از شناخت اسامى قبايل و بخش‌هاى فرعى دريافت. اسامى گروه‌ها و قبايلى که در طى دوران‌هاى مختلف به قشقائى‌ها پيوسته‌اند متفاوت است. اين تفاوت در نوع اهميت و اقتدار طوايف نيز به‌چشم مى‌خورد به‌طور مثال طوايفى از بيل ”رحيملو“ ”آردکپن“ و ”بلوردي“ با انکه در گذشته صاحب اقتدار بسيار بوده‌اند، امروزه تنها بخشى کوچک از ايل را تشکيل مى‌دهند، اين تغييرات تنها دربارهٔ طوايف صادق نيست چه حتى در طول زمان شامل سران و شخصيت‌ها نيز مى‌شود، از اين‌رو براى شناخت بيشتر قشقائى‌ها بى‌ترديد بايد اين تغييرات و تحولات را دقيقاً موردنظر قرار داد.