از ميان اين رابطهها و پيوندهاى گوناگون که بعضى محرز و محقق و برخى فرض موجه و منطقى و پارهاى گمان محض است. پيوند ديرين سال قشقائىها و خلجها آشکارتر و نزديکتر و ملموستر است. تقريباً مسلم است که طايفهٔ خلج (از طوايف بيست و چهارگانهٔ ترکان غز آسياى ميانه) و قشقائىها پيوندى مشترک با سلجوقيان و ترکان عراقى ساکن خلجستان (ناحيهٔ ميان تفرش و ساوه و اراک) دارند که د رزمان غزنويان و بر اثر آزار و خشونت فرمانروايان اين سلسله در نواحى مرکزى و جنوبى ايران در دامنههاى پرآب و سبز و خرم البرز و زاگرس پراکنده شدند و پس از سالها دربهدرى و کوچهاى پياپى سرانجام گروهى از آنان در فارس سکونت اختيار کردند.
خلجها، که در سدهٔ چهارم هجرى از آسياى مرکزى کوچ کرده و در جنوب افغانستان کنونى در ناحيهاى ميان سيستان و هند توطن گزيده بودند، پس از سلطهٔ غزنويان بر سرزمين خود پراکنده شدند و دوباره به حرکت درآمدند. بخشى از طايفه خلج ساکن افغانستان (که ممکن است طايفهٔ افغان غلجائى از تبار آنان باشند) بهسمت غرب و ايران آمدند و پس از مدتى آوارگى خلجستان را بنيان گذاردند و بخشى از آنجا به فارس رفتند (شايد همگروهى مستقيماً از افغانستان به فارس آمده باشند) و بخشى هم به شرق رفتند و بهتدريج در مناطق شمالى شبه قارهٔ هند متسقر شدند. (خلجهائى که به هند کوچ کرده بودند و در اوان سدهٔ هفتم مملکت بهار را مسخر ساختند و در اواخر همان قرن ـ ۶۸۹ هجرى ـ سلسلهٔ خلجيان دهلى را تأسيس کردند و يک قرن و نيم بعد سلسلهٔ خلجيان مالوا را در شمال گجرات). اکثريت آن عده از خلجهائى که به فارس آمده بودند. ظاهراً از همان ابتدا ترک عادت کوچ سالانه کردند و در ناحيهٔ سردسيرى دهستان قولقرى از بخش بوانات و سر جهان يکجانشين شدند و تنها گروه کوچکى به ييلاق و قشلاق رفتن ادامه دادند. ميرزا حسن فسائى در ذيل بلوک قونقري تصريح دارد که اهالى اين بلوک طايفهٔ خلج است که در اصل ترک بوده. در دهات اين بلوک توطن کرده املاک آنرا تصاحب نمودند.
از آنجا که علاوه بر شواهد تاريخى و زبانشناسى و ريشههاى فراوان ترکى غز در لهجهٔ قشقائىها، دست کم سه طايفهٔ ايل قشقائى مدعى هستند که از پشت ترکان خلج هستند تو تبار خلججانى آقا، بنيانگذار و متحد کنندهٔ ايل قشقائي، نيز تقريباً احراز شده. بايد پذيرفت که گروه بزرگى از اين ايل بزرگ نسب از خلج و ساکنان خلجستان قديم دارد. البته فراموش نبايد کرد که طايفهٔ خلجفارس تا اواخر قرن سيزدهم هجرى کم و بيش مستقل از ايل قسشقائى بوده و به استقلال مىزيسته ـ بخش بزرگتر در قونقرى و بخش کوچکتر در کوچ سالانه بر اثرر عوامل و رويدادهاى شناخته طايفهٔ کوچنشين خلج در پايان قرن سيزدهم يکباره تحليل رفت و بهتدريج يکى از تيرههاى ايل قشقائى شد. از اواسط سدهٔ چهاردهم ديگر نامى از تيرهٔ خلج قشقائى نيست ـ امرى که علىرغم فاصلهٔ زمانى نسبتاً کوتاه، غريب و معمائى است و دلايل و موجبات آن ناشناخته.