روابط با فرانسه
فرانسويان پس از ديگر کشورهاى اروپائى به فکر برقرارى روابط تجارى با ايران افتادند. شرکت فرانسوى هندشرقى در سال ۱۰۷۵ق/۱۶۶۴م تأسيس شد. مىدانيم که در دورهٔ صفوى هيئتهاى مختلفى براى گسترش روابط به ايران آمدند و در زمان شاه سلطانحسين هيئتى براى بستن معاهده تجارى به دربار لوئى چهاردهم اعزام شد؛ اما اين معاهده بهدليل سقوط دولت صفوى بهوسيله افغانها اجراء نشد۱.
(۱وستر، سبيلاوالسر؛ ايران صفوى از ديدگاه سفرنامههاى اروپائيان؛ ترجمه غلامرضا ورهرام؛ ص ۱۱۰. و هوبرت، موريس؛ سفرنامه محمدرضا بيگسفير ايران در دربار لوئى چهاردهم؛ ترجمه عبدالحسين وجداني؛ به کوشش همايون شهيدي؛ ص ۱۳۹-۱۴۱.
در دوره افشاريه چندين هيئت از طرف دولت فرانسه از جمله هيئتى تجارى به سرپرستى ژاناوتر وارد ايران شدند که در عمل توسعه امور تجارى موفقيت چندانى بهدست نياوردند.
در زمان زنديه پادشاه فرانسه، لوئى پانزدهم، براى ايجاد اتحاد بين ايران و عثمانى در مقابل سياست تجاوزکارانه، روسيه و اتريش تلاشهائى مىکرد؛ براى مثال، هيئتى به رياست کشيشى به نام سيبون به عثمانى اعزام داشت که پس از انجام دادن مذاکراتى با مقامات عثمانى روانه ايران شد. سيبون در همدان به اسلام گرويد. سپس به طرف اصفهان حرکت کرد. ورود او به اصفهان با جنگهاى داخلى مصادف بود. وى در اين شهر به حضور علىمردانخان بختيارى رسيد. اما از نتايج مذاکرات و مأموريت وى اطلاع دقيقى در دست نيست. آخرين نامهاى که او به فرانسه ارسال کرده است مربوط به سال ۱۱۷۰ق/۱۷۵۷م است و از آن تاريخ به بعد ديگر خبرى از او و هيئت همراه وى در دست نيست و احتمالاً در اغتشاشات داخلى ايران به قتل رسيده است (هدايتي، هادي؛ تاريخ زنديه؛ ص ۲۳۹).
طى جنگهاى هفت ساله انگلستان و فرانسه، ناوگان فرانسه مرکز تجارى انگليس در بندرعباس را مورد حمله قرار داد. در نهايت، اين جنگها به شکست فرانسوىها منجر شد و براساس پيمان پاريس، کانادا و تمام متصرفات فرانسه در هندوستان به استثناء پنج بندر در اختيار شرکت انگليسى هندشرقى قرار گرفت. از اين تاريخ به بعد روابط تجارى فرانسه در خليجفارس به کنسول آن کشور در بصره محول شد. در اوت سال ۱۷۶۸/۱۱۸۱ق پيرو، کنسول فرانسه در بصره، براى گشودن باب تجارت با ايران پيشقدم شد و نمايندهاى به شيراز فرستاد. او به کريمخان پيشنهاد کرد منسوجات فرانسوى را با ابريشم گيلان و پشم کرمان مبادله کنند. وکيل از اين پيشنهاد استقبال کرد، ولى چون خاطر وى از حوادثى که در خارک مىگذشت مشوّش بود شرط امضاء قرارداد را سرکوبى ميرمهنا با کمک ناوگان فرانسوى قرار داد. فرانسوىها در قبول اين شرط ترديد کردند و حاضر به قبول مسؤليت نشدند و نحو امضاء قرارداد معوق ماند (هدايتي، هادي؛ تاريخ زنديه؛ ص ۲۴۱-۲۴۲. و تاريخ روابط خارجى ايران از ...؛ ص ۱۸۲).
پس از اينکه دولت فرانسه، سيور روسو (Sieur Rousseau) را بهجاى پيرو به بصره فرستاد، در سال ۱۱۹۱ق/۱۷۷۷م کريمخان درباره ارسال پارچه از وى توضيح خواست که چون از پاريس اطلاع روشنى نرسيده بود او از پاسخ دادن به وکيل خوددارى کرد. خان زند نيز با سفر وى به شيراز موافقت نکرد. بعد از وفات کريمخان سيورروسو توانست از ابوالفتحخان فرمانهائى مبنى بر امتيازات تجارى و حق قضاوت کنسولى و نيز واگذارى جزيره خارک به فرانسوىها بگيرد. او حتى به دولت فرانسه پيشنهاد کرد روابط سياسى و بازرگانى خود را با ايران توسعه بخشد و با تقويت نيروى نظامى ايران قدرت جديدى در مقابل روسيه بهوجود آورد (هدايتي، هادي؛ تاريخ زنديه؛ ص ۲۴۵).
آخرين سفير فرانسه پس از تشديد اختلافات فرانسه با روسيه و اتريش از جانب لوئى شانزدهم، در سال ۱۷۸۳م/۱۱۸۷ق به ايران اعزام شد. هيئت مزبور تحت رياست کنت فرير دو سووبوف مأمور انجام تحقيقى درباره اوضاع ايران بود. اين هيئت در مارس ۱۷۸۴ به اصفهان رسيد و کنت فرير دو سووبوف مدتى با علىمرادخان زند مشغول مذاکره درباره اتحاد بين دو کشور شد، اما فوت علىمرادخان و هرج و مرج که در سالهاى آخر عمر سلسله زنديه بهوجود آمد، بهويژه وقوع انقلاب کبير فرانسه، باعث شد که اين اقدامات به نتيجه نرسد و فرانسويان تا مدتى از صحنه سياست بينالمللى خارج بمانند (تاريخ روابط خارجى ايران از...؛ ص ۱۸۳).
روابط با هلند
شرکت هلندى هندشرقى اولين بار در سال ۱۰۳۲ق/۱۶۲۳م در بندرعباس استقرار يافت (ايران صفوى از ديدگاه سفرنامههاى اروپائيان؛ ص ۱۰۹-۱۱۰). هلندىها در عصر افشاريه دفاتر نمايندگى خود را در بوشهر، اصفهان، کرمان و بصره تأسيس کردند و تجارت خود را رونق بخشيدند. آنان در سال ۱۱۶۵ق/۱۷۵۲م بهدليل اوضاع نابسمان ايران مراکز خود را در ايران تعطيل کردند؛ اما دفتر نمايندگى آنان در بصره همچنان فعال بود و مرکز تجارى آنها در منطقه خليجفارس محسوب مىشد (خليجفارس، ص ۲۱۰. و نيبور،کارستن؛ سفرنامه؛ ص ۱۷۰). تا اينکه در سال ۱۱۶۶ق حاکم بصره، بارون کنبپ هاوزن هلندى را به اتهام روابط نامشروع با زنى مسلمان يا بهعلت تحريکات و حسادت ديگر رقباى اورپائى وى توقيف و زندانى کرد. همکاران او نيز تحتنظر قرار گرفتند. آنان با پرداخت جريمهاى سنگين سرانجام از زندان آزاد شدند، ولى حاکم بصره آنان را از بصره اخراج کرد. بارون هلندى به بندرريگ عزيمت نمود و با کسب اجازه از ميرناصر تجارتخانهاى در جزيره خارک تأسيس کرد. وى بهزودى موفق شد نظر مساعد رؤساى خود را در باتاويا (جارکارتا) درباره موقعيت جزيره خارک و منافع آينده آن براى هلند جلب کند. آنان براى پس گرفتن اموال شرکت از حاکم بصره و دفاع از جزيره خارک چند فروند کشتى در اختيار او قرار دادند. هلندىها از پايگاه خود در خارک از حرکت کشتىها به سمت بصره جلوگيرى مىکردند و بدين وسيله مىتوانستند اموال مصادره شده و نيز خسارات وارد شده به شرکت را از حاکم بصره بگيرند (تاريخ روابط خارجى ايران از...؛ ص ۱۸۰).
با قدرت يافتن ميرمهنا در نواحى خليجفارس، ميان وى و شرکت هلندى هندشرقى اختلاف افتاد. هنگامى که کريمخا مصمم شد ميرمهنا را سرکوب کند و بندرريگ را محاصره کرد، ميرمهنا به جزيره خارکو پناه برد و بهعلت مشکلاتى که اين جزيره داشت به فکر تسخير جزيره خارک افتاد. ميرمهنا پس از آنکه در سال ۱۱۸۰ق قواى ايرانى و انگليسىاى را که مأمور دستگيرى وى بودند دفع کرد و نيروهائى مشترک حاکم بوشهر و هلندىها را هم عقيم گذاشت قلعه هلندىها را در جزيره خارک محاصره کرد (نيبور، کارستن؛ سفرنامه؛ ص ۱۷۲-۱۷۳). بهطورى که هلندىها با خاک مذلت بر سر و آب حسرت در ديده و آتش غم در دل از قلعه بيرون شتافته، سر به داير انقياد نهادند (گيتىگشاي: زنديه؛ ص ۱۶۴). با اين اقدام ميرمهنا، هلندىها براى هميشه از خليجفارس اخراج شدند.