ورود
|
عضویت
جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۶:۱۲
جستجو
جستجو
Toggle navigation
انتخاب خدمات آفتاب
اخبار
اخبار سیاسی
اخبار اقتصادی
اخبار فرهنگی
اخبار ورزشی
اخبار اجتماعی
اخبار فناوری
اخبار سلامت
اخبار ایران و جهان
پیشخوان روزنامه ها
دانش سرا
مقالات
کتاب الکترونیکی
دانستنی ها
لینک های مفید
فرهنگ فیلم
لغت نامه دهخدا
دائره المعارف
کتابهای منتشر شده
بانک های اطلاعاتی
چندرسانه ای
60 ثانیه با اخبار
کیوسک آفتاب
فیلم
عکس
پادکست
اینفوگرافی
آفتاب پلاس
دیجیتال مارکتینگ
خدمات دیجیتال مارکتینگ
نیازمندیها
بانک مشاغل
وبگردی
بنر
مشاوره کسب و کار
رپورتاژ آگهی
کمپین
خدمات
سایتچین
گردشگری
مجله گردشگری آفتاب
گزارش لحظه ای جاده ها
نقشه ترافیک تهران
تفریح و سرگرمی
شبکه های اجتماعی
موسیقی
فیلم و سریال
تئاتر
آشپزی
کارت تبریک
فیلم های سینما
بازی های اینترنتی
شعر و ادب
گل و گیاه
ضربالمثل
فتوبلاگ
سخن بزرگان
تعبیر خواب
داستان سرا
فال و طالع بینی
چیستان
شخصیتها
لطیفه
واژه نامه های آفتاب
اقتصاد و تجارت
فرهنگ علوم اقتصادی
فرهنگ توصیفی اصطلاحات پول ، بانکداری و مالیه بین المللی
فرهنگ گمرک و تجارت
کشاورزی، جنگلداری و شیلات
فرهنگ کشاورزی و منابع طبیعی
صنعت
فرهنگ صنایع غذایی
کامپیوتر و اینترنت
لغت نامه کامپیوتر
مدیریت
فرهنگ جامع مدیریت
بهداشت و درمان
راهنمای کامل داروهای ژنریک و گیاهی ایران ـ داروهای ژنریک
راهنمای کامل داروهای ژنریک و گیاهی ایران ـ داروهای گیاهی
فرهنگ پزشکی دورلند
علم و آموزش
فرهنگ توصیفی علومتربیتی
فرهنگ عمومی
هنر
فرهنگ فیلمهای سینمای ایران (۱۳۶۵ـ۱۳۵۱)
حقوق
فرهنگ حقوقی
ساختمان
فرهنگ تشریحی معماری و ساختمان
کار و تأمین اجتماعی
فرهنگ کار و تأمین اجتماعی
فرهنگ عمومی
نمایش ۱ تا 25 از ۵۲,۳۹۹ مقاله
‹
1
2
...
2081
2082
2083
2084
2085
2086
2087
...
2095
2096
›
نویسنده، مولف، مصنف، راقم، نگارنده.
Writer
(از شدت درد یا شرم) بهخود پیچیدن، پیچ و تاب خوردن، آزرده شدن.
Writhe
پیچ خورده، تاب خورده، درهم پیچیده، عبوس.
Writhen
خط، دستخط، نوشته، نوشتجات، نویسندگی.
Writing
میز تحریر.
Writing desk
نوشتاری، كتبی.
Written
خطا، اشتباه، تقصیر و جرم غلط، ناصحیح، غیر منصفانه رفتار كردن، بی احترامی كردن به، سهو.
Wrong
خطاكار، متجاوز، مجرم، متخلف.
Wrongdoer
خطاكاری، عمل پست و شیطنتآمیز.
Wrongdoing
متضرر، دچار خطا و انحطاط، مظلوم.
Wronged
نادرست، ناصحیح، پرغلط، غیرقانونی.
Wrongful
لجباز در عقیده و عمل، سرسخت، مصر در اشتباه خود.
Wrongheaded
.past part of write
Wrote
خشمگین، غضبناك، برآشفته، سبع، ظالم.
Wroth
به شكل درآمده، تشكیل شده، به شكل درآورده شده، از كار درآورده، ساخته.
Wrought
آهنكار شده، آهنی كه كمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چكشخور است.
Wrought iron
.past part of wring
Wrung
كج، معوج شده، كنایه امیز، چرخیدن، پیچ خوردن، خم كردن، دهن كجی كردن، به اطراف چرخاندن، اریب شدن.
Wry
سوسیس (حاوی جگر كوبیده).
Wurst
(wye) حرف Y (درالفبای انگلیسی).
Wy
(wy) حرف Y (درالفبای انگلیسی).
Wye
(اسكاتلند) لباس زیر گرم، زیردامنی، ژوپون.
Wyliecoat
(wivern=) اژدهای افسانهای بالدار دوپا.
Wyvern
حرف بیست و چهارم الفبای انگلیسی.
X
تشعشع اشعه مجهول.
X radiation
نمایش ۱ تا ۲۰ از ۵۲,۳۹۹ مقاله
‹
1
2
...
2081
2082
2083
2084
2085
2086
2087
...
2095
2096
›