حزب کمونيست فيليپين در دسامبر ۱۹۶۸ به‌وسيله عده‌اى از جوانان روشنفکر چپ‌گرا و در پى شکست‌هاى جنبش چريک قديمى هوکياهاپ و پيشينيان آن يعنى حزب کمونيست فيليپين PKP که طرفدار شوروى بوده و در شهرها فعاليت مى‌کرد تشکيل شد آنها پس از مدتى همراه با بقاياى هوک‌ها يک جناح نظامى به نام ارتش نوين خلق NPA به‌وجود آوردند.


حزب کمونسيت فيليپين و شاخه نظامى آن NPA از ابتدا يک حزب تقريباً مائوئيستى بودند و در نخستين اسنادى که منتشر ساختند از حزب قديم کمونيست فيليپين به خاطر متمرکز کردن فعاليت‌هاى خود در مانيل و مرکز لوزان و کوتاهى در بسيج نواحى روستائى انتقاد، و استراتژى مائوئيستى (جنگ خلقي) درازمدت خود را از نواحى روستائى براى خود انتخاب کردند.


مغز متفکر و رئيس اين حزب خوزه ماريا سيزون که سابقاً استاد ادبيات دانشگاه بود، خواستار اتخاذ تاکتيک‌هاى مائوئيستى با توجه به ويژگى‌هاى جغرافيائى خاص فيليپين که مجمع‌الجزايرى کوهستانى است، شد. استراتژى وى بر اين مبنا قرار گرفت که با ايجاد يک زيربناى حزبى مرکزى و تشکيل نواحى روستائى فعاليت خود را آغاز کند که حرکت از طرف روستا به طرف شهرها رشد نموده و سرانجام شهرها را محاصره و تصرف کند.


ارتش نوين خلق به‌تدريج رشد کرد و در ابتدا تمامى توجه خود را به مسائل داخلى فيليپين معطوف داشت. سازمان آنها در اوايل دهه ۱۹۷۰ به‌تدريج در فيليپين و به‌خصوص در نواحى دورافتاده اين کشور که دولت حضور چندانى در آن نداشت، گسترش يافت. اين ارتش که در هنگام تشکيل در سال ۱۹۶۹ تنها داراى ۵۰ چريک و ۳۵ قبضه تفنگ بود، به‌تدريج رشد يافت. به‌طورى که در سال ۱۹۷۲که سربازان دولتي، کمونيست‌ها را محاصره کردند تعداد آنان به ۶۰۰ نفر مى‌رسيد و از همان زمان نيز برنامه اصلى حزب کمونيست داير بر ايجاد نواحى آزاد شده تغيير يافت و به‌جاى آن هدف تشکيل دولت‌هاى روستائى و يک سيستم غيرمتمرکز را پايه‌ريزى کردند. تغيير سياست براى کمونيست‌ها موجب گرديد تا موفقيت‌هاى چشم‌گيرى نصب آنان گرديده و افراد بيشترى به اين گروه ملحق شوند.


حزب کمونيست فيليپين و شاخه‌هاى نظامى آن (ارتش خلق) پس از اين به سرعت رشد کرده و به‌تدريج روستاها و مناطقى را تحت کنترل خود درآوردند. آنها با غنيمت گرفتن سلاح‌هائى از ارتش فيليپين با آنان درگير شده و ضرباتى را به آنان وارد ساختند، در همين زمان و با شروع حکومت نظامى و از بين رفتن آزادى‌هاى سياسي، سوءاستفاده نظاميان و دشوارى‌هاى اقتصادى و فقر، همه به توفيق شورشيان در جذب نيروهاى بيشترى کمک کرد.


مقامات آمريکائى معتقد هستند توفيق ارتش نوين خلق در جذب بى شاز حد نيرو معلول ضعف و فساد در ارتش فيليپين بوده است. ضعف‌ها و کاستى‌هاى رژيم مارکوس به ارتش نوين خلق امکان داد تا حکم يک حامى را براى مردم فقيرنشين و توده‌هاى روستائي، پيدا کند.


با سوءاستفاده‌هائى که ارتش فيليپين در طول حکومت نظامى و بعد از آن انجام داد ارتش نوين خلق پس از آنکه تشخيص داد افکار عمومى نسبت به ارتش مناسب نيست، با ايجاد واحد گنجشک‌ها (واحد نيرو) مقامات سوءاستفاده‌کننده نظامي، زمين‌داران بزرگ و با مقامات محلى فاسد و با مخالف آنان را ترور کرده و از اين جهت مجرى عدالت جلوه نمود.


نيروهاى ارتش نوين خلق به مرور زمان از رشد چشم‌گيرى برخوردار بوده‌اند. دولت فيليپين مدعى است که تنها ۴ درصد از روستاهاى اين کشور تحت کنترل چريک‌ها است ولى ناظران آمريکائى معتقد هستند اين رقم حداقل ۲۰ درصد است. بيشترين فعاليت‌هاى آنها در حال حاضر مناطق شمالى و جنوبى ميندانائو مى‌باشد. مقياس و تداوم حملات چريک‌هاى کمونيست از اوايل دهه ۷۰ که آنها در گروه‌هاى ۱۰ تا ۲۰ نفرى عمل مى‌کردند، به‌نحوى اساسى افزايش يافته است. در گزارشاتى که از حملات آنان در سال ۱۹۸۰ ثبت شده بعضاً تعداد نفرات آنها را در هر حمله ۸۰ تا ۱۰۰ نفر قيد مى‌کنند. ليکن در سال ۱۹۸۴ نفرات گروه‌هائى که عليه منافع رژيم اين کشور دست به حمله مى‌زنند را ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر قيد مى‌کنند. مقامات وزارت جنگ آمريکا معتقد هستند که ارتش نوين خلق در سال ۲۰ درصد گسترش مى‌يابد و در صورتى‌که اصلاحات عمده‌اى به‌وسيله دولت انجام نگيرد اين روند ادامه خواهند يافت.


نيروهاى دولتى در سال ۱۹۸۴، ۳۵۰۰ بار با کمونيست‌ها درگير شده‌اند که طى آن بيش از سه هزار نفر که حداقل يک‌سوم آنها سرباز، پليس و شبه‌نظامى بوده‌اند، کشته شدند. هم‌اکنون نيز بيشتر درگيرى‌ها در شمال و مشرق ميندانائو و در سامار و کوهستان‌هاى مرکزى لوزان رخ مى‌دهد. در حال حاضر ارتش نوين خلق در شرايطى است که مى‌توان آن را در مرحله اول جنگ چريکى در نقطه پيشرفته توصيف کرد. آنها در اين راه از حمايت تعدادى از کشتى‌ها و راهبه‌هاى کاتوليک که معتقد هستند تنها يک انقلاب مى‌تواند به مشکلات اين کشور خاتمه دهد، برخوردار هستند.


نشريات حزبى که از اين جنبش به‌دست آمده نشان مى‌دهد که على‌رغم پيروى آنان از تز مائوئيستي، با چين کمونيست تماس‌هاى اندکى داشته‌اند و چين تنها با تحويل سلاح‌هاى سبک با آنان همکارى مى‌نمود و اين روابط محدود نيز در اواخر عمر مائو و خصوصاً بعد از مرگ وى و تغيير سياست‌هاى چين و ايجاد روابط ديپلماتيک با فيليپين به حداقل رسيد و اصلاحاتى که بعد از مائو در چين صورت گرفت، انتقاد حزب کمونيست فيليپين را نيز به‌ دنبال داشت.


با توجه به اقدامات و حملات مسلحانه بخش نظامى حزب کمونيست در بخش‌هاى مختلف اين کشور، دولت با رهبران اين حزب وارد مذاکره گرديد. مذاکرات ميان دولت و حزب کمونيست نيز ادامه تا سال ۲۰۰۱ در جريان بود. اما با ترور دو تن از سناتورهاى فيليپين توسط ارتش نوين خلق که از سال ۱۹۶۹ با دولت در جنگ مى‌باشد. روند مذاکرات را با بن‌بست مواجه نمود.


به دنبال اين موضوع و ترور مشاور بلند پايه نظامى و بعضى از اتباع آمريکا در فيليپين توسط اعضاء ارتش نوين خلق، آمريکا اين گروه را در فهرست گروه‌هاى تروريستى قرار داد و بر اثر فشار آمريکا حساب‌هاى بانکى سى تن از رهبران تبعيدى حزب کمونيست در هلند و ديگر کشورهاى اروپائى مسدود گرديد و حتى آمريکا به دنبال انتقال خوزه ماريا سيسون رهبر حزب کمونيست از هلند به آمريکا به اتهام قتل اتباع اين کشور است.


مقامات فيليپين برآورد کرده‌اند که شاخه نظامى اين حزب با ۱۲ هزار چريک، سالانه دو ميليون دلار از راه اخاذى با ساير فعاليت‌هاى غيرقانونى و همچنين با کمک گرفتن از ساير احزاب کمونيست در اروپا به‌دست مى‌آورد.