تحقيقات توصيفى محض
محقق صرفاً به کشف و تصويرسازى ماهيت، ويژگىها و وضعيت موجود موضوع و مسئله تحقق مىپردازد.
تحقيقات توصيفى - تحليلى
محقق علاوه بر تصويرسازى آنچه هست به تشريح و تبيين دلايل چگونه بودن و چرايى وضعيت مسئله و ابعاد آن مىپردازد. محقق براى تبيين و توجيه دلايل، نياز به تکيهگاه استدلالى محکمى دارد. اين تکيهگاه از طريق جستجو در ادبيات و مباحث نظرى تحقيق و تدوين گزارهها و قضاياى کلى موجود دربارهٔ آن فراهم مىشود که معمولاً در فصل مربوط به سوابق و مباحث نظرى تحقيق تدوين مىگردند. محقق از نظر منطقى جزئىهاى مربوط به مسئله تحقيق خود را با گزارههاى کلى مربوطه ارتباط مىدهد و به نتيجهگيرى مىپردازد. نکتهٔ قابل توجه اين است که هر کدام از تحقيقات مزبور در جاى خود ارزش علمى دارد.
از ويژگىهاى تحقيق توصيفى اين است که محقق دخالتى در موقعيت، وضعيت و نقش متغيرها ندارد و آنها را دستکارى يا کنترل نمىکند و صرفاً آنها را وجود دارد مطالعه کرده، به توصيف و تشريح آن مىپردازد. همچنين، تحقيقات توصيفى ممکن است به کشف قوانين و ارائه نظريه منتهى شود؛ اين سخن بدان معناست که از طريق اينگونه تحقيقات شناختهاى کلى حاصل مىشود؛ مثلاً وقتى ويژگىهاى يک پديدهٔ خاص يا يک موضوع بدقت مطالعه و شناسايى شد، مىتوان اين ويژگىها را به موارد مشابه تعميم داد و يک قضيهٔ کلى ارائه نمود. همچنين، به شکل ديگرى نيز امکان دستيابى به شناختها و قضاياى کلى از طريق تحقيقات توصيفى وجود دارد و آن استفاده از روش استقرائى است؛ بدين معنى که وقتى ويژگى يا صفتى مشترک و يکنواخت در پديدهها و اشياء گوناگون تکرار و مشاهده گرديد، مىتوان براساس آن اظهارنظر نمود و نظريه ارائه کرد؛ البته ممکن است چنين نظريهاى در مواردى با نقيض خود روبرو شده، اعتبار خود را از دست بدهد، يا برعکس از پايدارى برخوردار باشد.
بهطورکلي، اينگونه تحقيقات ارزش علمى بالايى دارد و مىتواند به کشف حقايق و ايجاد شناخت کلى و تدوين قضاياى کلى در تمامى علوم و معارف بشرى منجر شود، هرچند بعضى از تحقيقات توصيفى که ماهيت انفرادى و موردى دارد، به ايجاد شناخت و قضيهٔ کلى منتهى نمىشود. بهطورکلى تحقيقات توصيفى را مىتوان به سه يا چهار گروه تقسيم کرد که عبارتند از: زمينهيابي، موردي، تحليل محتوا، قومنگاري، که اگر قومنگارى را نوعى مطالعهٔ موردى تلقى کنيم، مىتوان در اين تقسيمبندى به سه گروه قائل شد.