صحنههاى عملياتى و ويژگىهاى ژئواستراتژيک
مجموعه مقاصد کلى استراتژيک، وسعتى از فضا را دربر مىگيرد که صحنه عمليات ناميده مىشود و ابعاد آن برحسب وسعت نظريه استراتژيک متفاوت است. ويژگىهاى ژئواستراتژيک صحنه عمليات غالباً از نظر تعيين آغاز کار نيروهائى که براى عمليات به آنجا فرا خوانده شدهاند، اهميت اساسى دارد. با توجه به استراتژىهاى موجود، سه صحنه عملياتى وجود دارد که عبارتند از:
۱. صحنهٔ عملياتى اقيانوس اطلس
۲. صحنهٔ عملياتى اقيانوس آرام (کبير)
۳. صحنهٔ عملياتى اقيانوس منجمد شمالى
در صحنهٔ اقيانوس اطلس، اروپاى غربى مهمترين پديدهاى است که در خور توجه است. اروپا يا به اصطلاح اين دماغهٔ کوچک جزيرهٔ اوراسيا که خود از شبه جزاير کوچکترى در اطراف تشکيل شده است، نقش بسيار مهمى در استراتژىهاى برّى و بحرى دارد. تاريخ نشان مىدهد که محور شرقى - غربى اروپا مسير جنبشهاى بزرگ تهاجمى و در هر دو سو مسير جنگهاى تعرضى بسيار مهمى در سلسله جنگهاى نوين بوده است و در اين زمينه جلگههاى شمالى اروپا راههاى سنتى آن تهاجمات بودهاند.
هر صحنهٔ عملياتى شاخکهائى دارد که داراى نقش ژئواستراتژيک هستند. جالب اينجا است که براى شروع جنگ نقاط بحرانى از همين شاخکها آغاز مىشود. اين شاخکهاى عملياتى براى اقيانوس اطلس عبارتند از: درياى بالتيک، خليج فنلاند، دالان دانزيک، درياى مديترانه و خليج مکزيک، که در بين همه درياى مديترانه نقش بسيار حساسى دارد. درياى سياه را شبهجزيرهٔ آناتولى يا بخش آسيائى ترکيه مسدود مىسازد. درياى بالتيک نيز از طريق تنگههائى کنترل مىشود. شبه جزاير اطراف اروپا مانند آپنين و بالکان به کمک شمال آفريقا براى عمليات آبى - خاکي نقاط مهمى بهشمار مىروند و در جنگ جهانى دوم نقش هر يک مشخص شد. جزاير داخل درياى مديترانه ديگر ارزش سابق را ندارد و اين تحول ناشى از پيدايش سلاحهاى استراتژيک است. از اين بحث مىتوان به نتايج ژئواستراتژيک ذيل دست يافت:
- اگر جنگى در خاک اروپا بين قدرت زمينى و قدرتهاى دريائى بهوقوع بپيوندد، مانورهاى پهلوئى بايد در برگيرندهٔ پهلوها باشد. قدرت زمينى نمىتواند جهش اوليهٔ خود را به بهترين وضعى به پايان برساند مگر با تجاوز از شمال در سمت اسکانديناوى تا انگلستان و در جنوب از طريق خاورميانه تا مراکش.
- نيروهاى مسلح بايد بهطور منطقى طرحريزى شده باشند. جز نيروهائى که از تسليحات جديد برخوردار هستند و مأموريت آنها بههنگام ضربت اوليه پدافندي است، ساير نيروها بايد اساساً به مفهوم دقيق کلمهٔ آبى - خاکي باشند؛ يعنى درخور زيستن و عمل کردن در هوا و آب و خشکى باشند؛ زيرا همين نيروها هستند که از راه هوا و دريا با استفاده از نقاط ضعف ژئواستراتژيک در موقع جنگ انتقال مىيابند (هدف، تنگهها، دهليزها و مناطق باز است). به اين ترتيب، اين به اصطلاح زير شکم و زير بغل اروپا است که او را تهديد مىکند (اصطلاح زير بغل و زير شکم را ابتدا چرچيل در جنگ جهانى دوم دربارهٔ ايتاليا که نقطهٔ آسيبپذير نيروهاى محور بود، طرح کرد).
صحنهٔ عملياتى اقيانوس آرام از سواحل غربى آمريکا تا سواحل دور در اقيانوس هند، از جمله سواحل ماداگاسکار (مالاگاشي) را در بر مىگيرد؛ زيرا اين مجموعه صحنهٔ عملياتى واحدى را تشکيل مىدهد. شاخکهاى آن شامل خليجفارس، درياى سرخ، درياى عمان و خليج کاليفرنيا است که در اين ميان از همه پراهميتتر خليجفارس و درياى عمان است. در اين قلمرو ژئواستراتژيک نيز شبه جزايرى قرار دارند که در حکم همان زير بغل و زير شکم نرم اروپا است؛ با اين تفاوت که عوامل متغير ژئواستراتژيک در برخى از اين مناطق از قبل مشخص شده است و بهعبارت ديگر تصادفى نيست و در حين عمليات تغيير نمىکند، بلکه ساخته و پرداختهٔ تاريخ اين سرزمينها است. براى تشخيص شبه جزاير و جزايرى که راههاى دريائى را در معابر تنگهها کنترل مىکنند، کافى است نظرى اجمالى بر نقشهٔ جغرافيا بيندازيم. در اين بحث شايسته است که پيوستگى مجمعالجزايرى را که براى تشکيل نوعى موجشکن يا بهعنوان دافع تعرضات دريائى از جزاير آندامان (Andaman) واقع در خليج بنگال تا جزاير کوريل۱ه به شبهجزيرهٔ کامچاتکا منتهى مىشوند و بهدنبال هم قرار دارند، در نظر گيريم و ساده از آن نگذريم.
(۱ رشته جزايرى که از کامچاتکا تا هوکايدو کشيده شده است و تا ۱۹۴۵ متعلق به ژاپن بود و اينکه در اختيار روسيه است و ممکن است در آينده دچار تحولاتى شود و بخشى از آن مجدداً به ژاپن داده شود.
ژاپن جزء مکمل تماميت اين مجمعالجزاير است و اين موجشکن همان موقعيت ممتازى است که از طريق آن در پى اثبات برترى خود است. مهمترين مشکل اين مجمعالجزاير نداشتن عمق استراتژيک است و اگر ژاپن بتواند بهنحوى امنيت خود را با کمک چين يا کشور ديگرى که از موقعيت ساحلى برخوردار است حفظ کند، آنگاه مىتوانيم شاهد دگرگونىهاى چشمگيرى در ترکيب مناطق ژئواستراتژيک و ژئوپوليتيکى جهان شويم. اين طرز تفکر و نظريهپردازى دور از انتظار نيست و اينجا است که اين تفکر استراتژيک قوت مىگيرد که ژاپن قصد دارد برترى خويش را ثابت کند و آسياى بزرگتر را سازمان دهد.
آسيا با رشتهکوه عظيم هيماليا که از طرف مغرب از طريق کوههاى سليمان در پاکستان و از طرف مشرق در امتداد ارتفاعات ويتنام تا کنار دريا ادامه مىيابد و به دو رشته تقسيم شده است، شناخته مىشود. در امتداد اين رشته ارتفاعات و در داخل آن، يک محور طويل نفوذى وجود دارد. رودخانههاى سند و مکونگ در دو سوى اين فضاى محدود واقع شدهاند و سرزمينهاى زرخيز آسياى جنوبى را که شامل هند، برمه (ميانمار)، مالزي، تايلند و هند و چين است، در برمىگيرند.
اين قلمرو جغرافيائى دو معبر استراتژيک را در برمىگيرد؛ يکى گردنههاى هيماليا به طرف رودخانهٔ سند در غرب که قسمت اعظم آن در کنترل پاکستان است و ديگرى رودخانهٔ مکونگ در شرق که با دور زدن ارتفاعات ويتنام - هم از جنوب به طرف سايگون و هم از جادهٔ شمالى تونکن و لائوس عليا که دين بين فو را حفظ مىکند - مىتوان به آن راه يافت؛ بنابراين در طرحريزىهاى استراتژيک بهمنظور پدافند از جنوب آسيا اين واقعيت ژئواستراتژيک را بايد در نظر داشت.
صحنهٔ عمليات اقيانوس منجمد شمالى که فعلاً همچون ديگر صحنهها بحثى از آن نمىشود، صحنهٔ عملياتى آينده است. اين قلمرو جغرافيائى بهدلايل ژئواستراتژيک، قدرتهاى آينده را رو در روى هم قرار خواهد داد. آبهاى اين منطقه را مديترانهٔ قطبى (Arctic Mediterranean) گفتهاند؛ به اين معنى که همانطورى که درياى مديترانه سرنوشت جنگها را تا امروز تعيين کرده است، درياى قطب شمال در آينده چنين نقشى را خواهد داشت. همچنين کوتاهترين مسير هوائى بين دو نيمکره راهى است که از قطب شمال و با استفاده از دايرهٔ عظيمه مىگذرد. اين دو واقعيت ژئواستراتژيک موجب خواهد شد که در آينده، هوا و آب اين بخش از کرهٔ زمين، تحولات زيادى را در استراتژىهاى نظامى موجب مىشود؛ چنانکه در اين اواخر طرح دفاع استراتژيک (.Strategic Defence Initiative - S.D.I) با توجه به چنين ويژگىهائى در دست مطالعه و آزمايش بوده است.