حاجی حسین قلی خان بهعنوان نخستین سفیر دربار ناصری به همراه دیلماج خود، میرزا محمود راهی ممالک اتازونی میشود و پس از دوماه به واشنگتن میرسد. او برای نمایش شوکت میهن باستانی خانهای مجلل اجاره و عدهای خدمه (باغبان، آشپز، خدمتکار و دربان) نیز استخدام میکند. با وزیر امور خارجه و رئیس جمهور ینگه دنیا ملاقات میکند و پیمان دوستی میبندد. پس از مدتی میرزا محمود که با آرزوی تحصیل رشته پزشکی با حاجی همراه شده است، با رضایت او پی کار خود میرود. حاجی بهدلیل مشکلات مالی خدمه خانه را جواب میکند. مشکلات و غربت ینگه دنیا حاجی را به مرز جنون میکشاند تا اینکه شبی سرخ پوستی که تحت تعقیب پلیس است به خانه او پناه میآورد. حاجی مرد سرخ پوست را همدمی برای خود می یابد و از تحویل دادن او به پلیس خودداری میکند. پا در میانیها کارگر نمیافتد و در پی منازعه با میرزامحمود که برای نصیحت حاجی آمده است، حاجی دچار حمله صرع میشود. مرد سرخ پوست برای آوردن پزشک به خیابان میرود. اما با گلوله مأموران پلیس از پا در میآید. چند روز بعد میرزا محمود حاجی را که خسته و درمانده است با کشتی راهی وطن میکند
تاریخ اکران: 1377
جوایز:
کاندیدای بهترین نمونه فیلم (آنونس) از هشتمین جشنواره فیلم فجر 1368
کاندیدای بهترین پوستر از هشتمین جشنواره فیلم فجر 1368